سه شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ / Tuesday 15th October 2024

 

 

ری و روم و بغداد (۳۴)


http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/ReyoRumoBaghdad(34).mp3



خانم‌ها و آقایان محترم، دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام می‌کنم. این مطلب به یک موضوع واحد نمی‌‌پردازد. مثل خیالات آدمی که ری و روم و بغداد را درمی‌نوردد و دَم به دَم حالی به حالی می‌شود؛ دَرهم و بَرهم، پیچیده، ازهم‌پاشیده‌ و همراه با استعاره‌ است. مطالب پراکنده است و بهم ربط ندارد. تنها ممکن است یادآور این یا آن خاطره و سرگذشت باشد. همین و بس. 
بتدریج بخشهای دیگر تدوین می‌شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نحسی جمعه سیزدهم
در زبان آلمانی زمانی که اتفاقی غیرمنتظره و بدشگون می‌افتد، ضرب‌المثلی را به کار می‌برند که می‌گوید: Jetzt schlägt’s dreizehn «همین ۱۳ را کم داشتیم».
خرافات جمع خرافه است و خُرافه که در زمانهای دور نام یک شخص بوده، اکنون به معنای سخن دروغ است! یکی از این خرافه‌ها، نحسی جمعه سیزدهم است که داستان‌سرایی پیرامون آن کم نیست و هنوز شمار زیادی از اروپائیان از آن دل نمی‌کَنند. این خرافه فقط عوام را در برنگرفته‌است. آیا یکی از دلائلش این است که عدد سیزده، با ۱۲ ساعت روی ساعت‌هایمان و ۱۲ ماه سال متفاوت است و نخستین ناآشنا و غریبه‌‌ای است که با آن مواجه می‌شویم؟ آیا به این خاطر است که ذهن ما بیشتر با اعداد زوج همنشین است و محاسبه با آن‌ها بر خلاف اعداد فرد که مکث بیشتری می‌طلبد، راحت‌تر است؟
...
در افسانه‌ها آمده که میوه ممنوعه را آدم و حوا، جمعه سیزدهم خوردند. مصلوب شدن مسیح هم به جمعه افتاد، و یهودا نفر سیزدهم شام آخر بود. در داستان‌های اسطوره‌ای وایکینگ‌ها هم، نحسی جمعه سیزدهم نمایان ‌است، در آن روز یکی از محبوبترین خدایان به قتل می‌رسد. وایکینگ‌ها؛ مهاجمان شمالی و ژرمن‌تبارانی بودند که نزدیک به دو قرن سواحل ایرلند؛ اسکاتلند، انگلستان و شمال فرانسه را صحنه تاخت و تاز خود قرار دادند. نیاکانشان از دانمارک (حوالی دریای میان نروژ و دانمارک و دریای میان سوئد و دانمارک) سفر کرده، خود را به سوئد و نروژ رسانیده بودند. شواهدی برای درست بودن افسانه رسیدن آنان به شمال قاره آمریکا هم وجود دارد. وایکینگ‌ها به زبان نروژی باستان حرف می‌زدند.
در رمان «رمز داوینچی» The Da Vinci Code نویسنده تأکید می‌کند جمعه سیزدهم سال ۱۳۰۷، فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه، خیلی‌ها را کشت. دوستی اصرار داشت که از گذشته های دور، در جمعه سیزدهم اتفاقات بدی افتاده‌است برای نمونه بمباران کاخ باکینگهام در جنگ جهانی دوم، جمعه سیزدهم سپتامبر ۱۹۴۰پیش آمد. سیلاب مهیب کانزاس سال ۱۹۵۱ جمعه سیزدهم روی داد. هواپیمای ۵۷۱ که از اروگوئه به شیلی می‌رفت جمعه سیزدهم ۱۹۷۲ در کوه‌های Andes (آند)، سقوط کرد. بزرگ‌ترین کشتی مسافربری (کنکوردیا) هم که شمار مسافران آن دو برابر کشتی تایتانیک بود، جمعه سیزدهم سال ۲۰۱۲ غرق شد. دیگری تأکید می‌کرد زمان قدیم در بریتانیا، جمعه سیزدهم سال، روز اعدام‌های عمومی بوده و متهم با برداشتن سیزده گام به طناب دار می‌رسیده‌است. همین حالا هم در آمریکا بیشتر برجهای بلند، طبقه سیزدهم ندارد و آسانسور از طبقه ۱۲ می‌رود طبقه ۱۴! داستانهای دیگر هم به این اعتقاد خرافی دامن زده‌آست. بعد از شکست مأموریت آپولوی ۱۳، که در ساعت ۱۳٫۱۳ دقیقه از زمین پرتاب شد و در تاریخ ۱۳ ماه آوریل، سقوط کرد خرافات حول و حوش عدد ۱۳، بیش از پیش بر سر زبانها افتاد. ترس غیر منطقی از سیزدهمین جمعه سال (فوبیای paraskevidekatria) را هم باید افزود. بسیاری از ما به گزاره‌های غیرواقعی تعلق خاطر داریم و از آن دل نمی‌کَنیم و این فقط ویژه اروپائیان نیست. ما نیز اسیر خرافه‌ و گذشته‌ایم. هر کدام ما «یک خط دراز گذشته است باضافه یک نقطه کوچک حال»
...
هیچ پژوهشگری دلیلی برای نحس بودن سیزده نوروز نیاورده‌است. ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از ۱۲ روز جشن‌گرفتن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را به باغ و صحرا می‌رفتند و شادی می‌کردند و با این ترتیب، رسمی بودن دوره نوروز به پایان می‌رسید. اکنون هم زرتشتیان از بامداد روز سیزدهم، سفره نوروزی را برمی‌چینند و به دشت و صحرا می‌روند و تا پسین آن روز در طبیعت به شادمانی می‌پردازند. برخی به اشتباه بر این باورند که در این روز باید برای راندن نحسی، از خانه بیرون روند. گرچه در منابع کهن اشاره‌هایی به «تِشتَر» یعنی «روز سیزدهم فروردین»(پیروزی ایزد باران بر دیو خشکسالی اَپوش) شده، اما تا کنون هیچ تاریخ‌نگار و پژوهشگری دلیلی برای نحس بودن سیزده نوروز نیاورده‌است، بلکه وارون بر آن، بیشتر آن‌ها روز سیزده نوروز را بسیار نیکو و فرخنده(سعد) دانسته‌اند. برای نمونه در آثارالباقیهٔ ابوریحان بیرونی، جدولی برای سعد و نحس بودن روزها وجود دارد اما در آن برای سیزدهم نوروز، واژهٔ سعد به‌معنی نیک و فرخنده آمده‌است. از آنجا که شماری از عیسویان عدد ۱۳ را شوم و بدشگون می‌دانند، برخی معتقدند که باور به نحس بودن عدد سیزده پیامدی است که از پیوند و همسایگی با جهان مسیحیت به زرتشتیان و پس از آنان به مسلمانان راه یافته‌است. بنیاد این باور این‌گونه است که یهودای اسخریوطی یکی از دوازده حواری مسیح نقشه کشید تا مسیح دستگیر شود. یهودا سیزدهمین فردی بود که به جرگه مسیح و یازده شاگرد دیگرش درآمد و با پیوستن او(نفر سیزدهم) بود که مسیح اسیر و مصلوب شد. به‌دلیل اینکه عدد ۱۳ در برخی فرهنگ‌ها بدشگون پنداشته می‌شود، در یکی دو سدهٔ اخیر، در ایران نیز این توجیهِ بی‌پایه را به سیزده‌به‌در افزوده‌اند. درحالیکه واژهٔ «سیزده‌به‌در» در اصل به‌معنای «سیزدهم به‌سوی در و دشت شدن» است و تا کنون هیچ تاریخ‌نگار و پژوهشگری دلیلی برای نحس بودن سیزده نوروز نیاورده‌است.  
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیژن جزنی و بهروز دهقانی در یادمان‌های ناصر رحمانی‌نژاد
هنرمند شریف میهنمان آقای ناصر رحمانی نژاد، که تئاتر اجتماعی معاصر ایران با نام وی عجین است و اکنون در غربت، بسر می‌برند، در رژیم پیشن، چهار، پنج بار دستگیر شدند. من  بار آخر ایشان را در زندان قصر دیدم که به سختی شکنجه شده بودند. آقای رحمانی‌نژاد اخیرا یادمانهای خودشان را بزبان انگلیسی منتشر کرده‌اند. (A Man of the Theater) مردی از تئاتر. یا بقول خودشان «تفنگ چخوف» Chekhov's gun .
دلیل اینکه چرا می‌خواستند خاطراتشان را در با نام تفتگ چخوف منتشر کنند، در گفتگویی که با ایشان داشتم شرح داده‌اند. عنوان آن گفتگو که در سایت خودم و در یوتیوب ثبت شده، این است: مردی از تئاتر (فرایند دردناک یاد - هر منی با مایی متصل است).
...
ایشان بنیانگذار انجمن تئاتر ایران بودند. انجمن مزبور در سال‌های دهه‌ی پنجاه خورشیدی یکی از مورد توجه‌ترین گروه‌های تئاتری بود، درک سیاسی خاص اعضای آن باعث انتخاب نمایشنامه‌هایی برای اجرا شد که در آن سال‌ها هیجان و حساسیت‌های زیادی برانگیخت، از «آموزگاران» نوشته‌‌ی محسن یلفانی تا «حادثه در ویشی» از آرتور میلر و در آخر نمایش «انگل‌ها» از گورکی که منجر به دستگیری اعضای گروه و حکم زندان آقای رحمانی نژاد سه گفتگوی دیگر هم داشته‌ام:
واقعیت تا چه اندازه واقعی‌ست؟
تئاتر و قتلعام
به یاد علی اشرف درویشیان - گفت‌و شنود با ناصر رحمانی‌نژاد
موضوع زیر برگرفته از صحبتهای ایشان است.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاسیس شورای نگهبان پیشنهاد کی بود؟
پیشنهاد مجلس خبرگان به جای یک مجلس موسسان عریض و طویل کار آیت‌الله طالقانی بود که شرح دیگری می‌طلبد. ۳۰ بهمن ۱۳۵۸ آیت‌الله خمینی طی حکمی، فقهای شورای نگهبان را برگزید و احمد خمینی اعلام کرد: «افراد تعیین شده به جز آقای محمدرضا مهدوی کنی که از مجتهدین تهران هستند همگی از مدرسین مجتهد حوزه علمیه قم می‌باشند و بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نظارت خواهند کرد، تا این قوانین هیچگونه مخالفتی با اسلام نداشته باشد. اسامی ۶ تن تعیین شده به شرح زیر می‌باشند: حضرات آیات: حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، حاج شیخ لطف‌الله صافی، حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی، حاج شیخ غلامرضا رضوانی، حاج شیخ احمد جنتی، حاج شیخ یوسف صانعی.»
تاسیس شورای نگهبان، پیشنهاد کی بود؟
پس از سقوط نظام مشروطه سلطنتی، نویسندگان پیش‌نویس قانون اساسی، برای نظارت بر انطباق قوانین با قانون اساسی، نهادی مشابه شورای قانون اساسی فرانسه تأسیس کرده و آن را «شورای نگهبان قانون اساسی» نامیدند. این عنوان در مجلس خبرگان قانون اساسی به شورای نگهبان تغییر کرد. 
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قتل رهبران ترکمن در سال ۵۸
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما همه چائوشسکو هستیم
بیش از ۱۰ سال پیش، متن کیفرخواست چائوشسکو و همسرش را در به‌اصطلاح محکمه وی منتشر کردم که در سایت خودم (بخش غبارزدایی از آینه‌ها) موجود است. بعدها راهی رومانی شدم تا «سرزمین گوجه‌های سبز» را که برنده نوبل ادبیات «هرتا مولر» در رُمان معروفش به تصویر کشیده از نزدیک ببینم. می‌خواستم پای صحبت کسانی بنشینم که دوران چائوشسکو را تجربه کرده‌اند و بدانم چرا «هرتا مولر» نام کتابی را که به اوضاع رومانی می‌پردازد، قلب حیوانی گذاشته‌است؟ با مضمون سخنرانی «هلموت فروندورفر» (رومانی جزیره‌ای نگون‌بخت در جنوب شرقی اروپا است)، و با نظرات «ماتئی ویسنی‌یک» نمایشنامه‌نویس رومانیایی- فرانسوی که در نمایشنامه «تماشاچی محکوم به اعدام» عصر چائوشسکو را زیر ذرّه بین گرفته و نشان داده ارزش‌ها لگدمال می‌شوند، اندکی آشنا بودم. همچنین دو فیلم سینمایی از «کریستین مونگیو» - در مورد رومانی - را دیده بودم. «قصه‌هایی از دوران طلایی» و «چهار ماه و سه هفته و دو روز»... اما این کافی نبود. می‌خواستم در رومانی پای صحبت کسانی بنشینم که دوران چائوشسکو را بیاد داشتند. نمایش محاکمه او و همسرش و تماشای کسانیکه تشنه خون آن دو بودند، مرا به فکر برده بود. بسیاری از کهن‌سالان رومانی هم می‌گفتند آن دادگاه ظالمانه بود.
...
به نظر خودم، در سقوط چائوشسکو همین کافی بود که او خودش را مردم می‌پنداشت. کبر و غرور، کار دستش داد و بر زمینش کوبید. درواقع او خودش به خودش شلیک کرد. از این زاویه چائوشسکو، یادآور مَنم‌مَنم بازی کسانی است که شور آزادیخواهی دارند ولی تحمل نظرات مخالف خودشان را ندارند. در قدرت هم که نباشند، یک پا چائوشسکو هستند. واقعش ما همه چائوشسکو هستیم. اگر هم قدرت را به چالش می‌کشیم، تنها به مصادیق آن می‌پردازیم وگرنه چنانچه خودمان بر خر مراد سوار شویم، دیگر پائین بیا نیستیم. کم نبوده و نیستند کسانیکه در آغاز با شور انقلابی در برابر ستم و استبداد ایستادند و انگیزه‌ای جز برفراری عدالت اجتماعی و آزادی نداشتند اما وقتی سوار اسب قدرت شدند، به جلد مرتجعین رفتند و یادشان رفت پیش‌تر علیه آنان چه سخنها گفتند! چائوشسکو و قاتلینش هم به زندان ستمگران افتاده و رنج‌ها دیده بودند. آخرین صحنه‌های زندگی چائوشسکو و همسرش نشان داد، براستی انسان گرگ انسان است و برای رفتار سبعانه، حتماً نباید ریش و سبیل و تسبیح داشته باشد. منطق حق و باطل همه جا کار نمی‌کند و سُمبهِ پر زور قدرت حرفش را به کرسی می‌نشاند. قدرت در چشم همه تئوریسین‌های سیاسی نوعی مشروعیت ایجاد می‌کند و مشروعیت قدرت هم اقتضاء می‌کند مخالف سرکوب شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گی‌یر مو کابررا اینفانته
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنانی که شکست را شکست دادند
در بحثی جداگانه با عنوان زنانی که شکست را شکست دادند شماری از زنان تاثیرگذار و پیشتاز ایران معاصر را معرفی نموده‌ام که در سایت خودم و یوتیوب موجود است. کسانیکه تسلیم جبر جو نشده و با باور به خویش، شکست را شکست دادند. در تاریخ معاصر ایران، اینگونه زنان کم نبودند. تلاش آنان در افزایش آگاهی عمومی، ترویج روشنگری و مقابله با واپسگرایی تردید برنمی‌دارد. همچنین در سیاست‌ورزی، طرحهای علمی، غبارزدایی از اسناد تاریخی،  و پوسته‌شکنی در حوزه هنر، نقاشی، موسیقی، تئاتر، سینما و از این قبیل...

تا الان به افراد زیر اشاره کرده‌ام: 

قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)،‌ مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملک‌تاج فیروز (نَجم‌السلطنه)، توبا آزموده، بی‌بی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدم‌خیر قلاوند، روشنک نوع‌دوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، توران میرهادی، فاخره صبا، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری، روشنک داریوش، زند دُخت شیرازی، آذر رهنما، تانیا آشوت هاروتونیان، ژانت آفاری، وارتو طریان، نورالهدی منگنه، فرخ رو پارسا، نه نه علی، صدیقه سامی نژاد (روح‌انگیز)، مریم فیروز، پردیس ثابتی، شهناز آزاد، مهین اسکویی، ایران دَروّدی، ژاله آموزگار، منیر فرمانفرمائیان، قمر آریان، سرور کسمایی، ویدا حاجبی، لیلی افشار، هنگامه (یاشار) مفید، صدیقه سادات رسولی (روشنک)، پوران بازرگان، نسرین معظمی گلپایگانی، نسرین خسروی، لیلیت تریان، هاجر تربیت، معصومه سیحون، پَری بَرکِشلی، مریم میرزاخانی، ژاله کاظمی، مولود عاطفی، پرستو فروهر، سیمین غانم، شکوه ریاضی، طلیعه کامران، ملکه برومند، فاطمه قاضیها، لیلا اسفندیاری، منیر وکیلی، عاطفه گرگین، لیلی متین‌دفتری، مینو جوان، تاج‌السلطنه، خانم موچول - بتول رضایی (پروانه)، سیمین بهبهانی، فرزانه تائیدی، بی بی خانم استرآبادی، فروغ فرخزاد، سیما مافیها، ملکتاج محمدی (ملکه خانم)، پریسا، رزیتا شرف جهان، افتخار خانم، ملوک ضرابی، لیلی امیر ارجمند، روح‌انگیز، هایده چنگیزیان، دنیا فنی‌زاده، فریده لاشایی، سیمین شفیقی، پروین اعتصامی، آفت، ستاره فرمانفرماییان، پروانه بهار، گوهر عشقی، سیمین قدیری، نیلوفر بیضایی، اَشرَف المُلوک (فَخرالدوله)، مهوش، سیمین دانشور، پری زنگنه، شیرین عبادی، نگار حاج‌سیدجوادی، پروین نوری وند، هما ناطق، شهپر، مهناز افخمی، شهربانو منصوریان، نسرین ستوده، ماه‌شرف خانم، خورشید بانو ناتوان، معصومه بی‌بی گرگین پور، گوگوش، فخری راستکار، پری ثمر، نرگس محمدی، سوسن، مینا اسدی، زهره زرشناس، شبنم رعایایی‌اردکانی، مادام پری آقایابوف، منصوره اتحادیه، آذر پژوهش، شهرزاد(کبری سعیدی)، ژاله اصفهانی، لیلی اَیمَن، فروغ‌السلطنه آذرخشی، قشنگ کامکار، هما دارابی، گلنار امین، زهره (زیبا) کاظمی، نِدا آقاسُلطان و مرضیه...
...
در بحث مزبور به زنانی اشاره شده که هر کدام به شیوه خاص خویش سختی‌ها را در نوردیدند و شکست را به چالش گرفتند و بدیهی است که همه در یک صف و یک راستا نیستند. شمار زیادی از آنها از مردم معمولی هستند با دردها، رنجها و ضعفهای مردم معمولی و قرار نیست همه انقلابی یا بن بست شکن باشند.
در قسمت ۲۳ زنانی که شکست را شکست دادند به یادِ زلفِ نگونسارِ شاهدانِ چمن
به مادران شریفی که ستمگران جان فرزندانشان را گرفتند، همچنین زنان و دخترانی که در رژیمهای شاه و شیخ رودرروی ستم و بی عدالتی ایستادند و جان باختند، اشاره کرده‌ام.

 

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 
 
 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook