زنانی که شکست را شکست دادند (۷)
در قسمت اول، و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم از افراد زیر صحبت شد:
قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، و توران میرهادی، فاخره صبا، مهرتاج رخشان، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری و روشنک داریوش.
قره العین، زینب پاشا (ده باشی زینب)، مریم عمید، محترم اسکندری، شوشا عصار، ملکتاج فیروز (نَجمالسلطنه)، توبا آزموده، بیبی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، مادام زری لازاریان، لُرتا هایراپتیان تبریزی، فاطمه سیاح، راضیه شعبانی، شمس کسمایی، قدمخیر قلاوند، روشنک نوعدوست، سوسن تسلیمی، پوری سلطانی، شمس الملوک مصاحب، فرح دیبا، معصومه شادمانی، قمرالملوک وزیری، بَدریِ آتابای، و توران میرهادی، فاخره صبا، مهرتاج رخشان، فخرعظمی ارغون، مهشید امیرشاهی، طلعت بصاری و روشنک داریوش.
در این بخش به چند نفر دیگر اشاره میشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زند دُخت شیرازی، فروغ عصر خویش
زند دخت شیرازی (۱۲۹۰ - ۱۳۳۱)، از زنان دلیر، و پیشآهنگ نهضت آزادی بانوان، نام اصلیاش «فخرالملوک» است. دختر نصرالله خان زند بود و عقبهاش به کریمخان زند میرسید. مادر زند دُخت «ضیاءالشمس» هم، دختر یکی از پزشکان قدیم شیراز (شریف الحکماء) بود. زند دُخت شورشی و جوان، سال ۱۳۰۹ خورشیدی، همراه خانوادهاش راهی تهران شد و در ۱۸ سالگی جمعیت «انقلاب نسوان» (نهضت نسوان) را بنیاد گذارد. او مجله «دختران ایران» را نزدیک به یک قرن پیش، در هفت شماره منتشر کرد. نویسندگانی چون کاظمزاده ابرانشهر، رشید یاسمی، رضازاده شفق، سعید نفیسی، محمدعلی جمالزاده، دکتر هوشیار، عارف قزوینی و صدیقه دولتآبادی در مجله مزبور مینوشتند. زند دُخت، هدف از انتشار مجله دختران ایران را «بیداری زنان» برمیشمرد. آن زن بُرنا و دلیر، علاوه بر نوشتن مقاله در مجله دختران ایران، در روزنامههایی همچون حبل المتین (چاپ هندوستان)، عصر آزادی (شیراز) و شفق سرخ (تهران) در زمینه تساوی حقوق زن و مرد، آزادی زنان و کشف حجاب مینوشت و موارد زیر را برجسته میکرد: ترویج شعار تساوی حقوق زن و مرد، به مبارزه کشاندن هر چه بیشتر زنان برای کشف حجاب، تشویق همه به خودداری از پوشیدن پارچههای خارجی، ترویج علم و فرهنگ و ورزش در میان بانوان و بیشتر از همه مبارزه با خرافات. زنددخت در مدرسههای دخترانه نیز درس میداد و مدت کمی هم در وزارت فرهنگ وقت استخدام شد. او شعر هم میگفت. در یکی از غزلهایش، به اوضاع اجتماعی نابسامان زمانه خویش اشاره کرده و از ضعف عمومی حاکم بر پیکر جامعه مینالد. به مردان عتاب میکند که به جای سخن گفتن از ضعف زن، از مردی خود بگویند. در غزلی دیگر از اینکه زنان همدورهٔ او امکان عرضه هنرها و بروز استعدادهای خویش و حضور زنده را در جامعه ندارند، زبان به شکایت باز میکند. کار تجارت از چه معنی کار زن نیست؟ کار صناعت با چه منطق کار من نیست؟
کفش زنان را از چه رو زن خود ندوزد؟ زن از چه جراح و طبیب جان و تن نیست؟ زن دُخت در مقالاتش نظریههای فرودستی بیولوژیک زنان را رد میکرد و همچنین زنان را تشویق میکرد خواستهها و حقوق خود را با جسارت بیان و پیگیری کنند.
ای بانوان با خرد، این زندگی نیست - این زندگی غیر از اصول بندگی نیست
پُر پیدا بود که مرتجعین، زن دُخت را تکفیر کنند و همینطور هم شد. آنان بسیاری از مردم عامی را جلو انداختند و واشریعتا گویان، علیه این زن ترقیخواه شوریدند. بطور دستجمعی به اداره معارف (فرهنگ فارس) رفتند و خواستار برکناری او از کار تعلیم و تربیت شدند. عرصه را بر زند دُخت تنگ نموده، او را پریشان کردند. بگذریم که زند دُخت، چندان در بند تصویر دیگران از خودش نبود.
...
در بخشی از مجموعه اسناد نخستوزیری که در حال حاضر در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشوند، پروندهای تحت عنوان «عرایض» به نامهها و عریضههای پراکندهای اختصاص دارد که بنا به دلایل مختلف خطاب به نخستوزیر وقت صادر شده بودند؛ در یکی از این مجموعهها که
به ماههای آخر دوران نخستوزیری محمود جم در بهار ۱۳۱۸ مربوط میشود، چند نامه نیز از زند دُخت (فخرالملوک زندپور) هست...
نامههای زن دُخت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آذر رهنما و نخستین نمایشگاه کتاب کودک

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تانیا آشوت هاروتونیان، موسیقیدان و نوازنده نامی پیانو

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ژانت آفاری و بازسازی دیدگاه فرودستان در تاریخنگاری

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وارتو طریان، بازیگر و کارگردان تئاتر

استودیو دراماتیک که آرتو طریان آن را اداره میکرد، جایگاه خاصی در بین جوانان داشت. او در رشت، نمایشنامه کمدی «مجسمه مرمری» را در سه پرده، به صحنه آورد. زمستان ۱۳۱۳ (۱۹۳۳ میلادی) نمایشنامه «تهدید» اثر «فرونده» هم به کارگردانی وارتو طریان اجرا شد و با استقبال هنردوستان مواجه گردید. وارتو طریان استاد دکلمه بود و در جامعه باربُد شعر «شمع و پروانه» سعدی شیرازی را به زیبایی اجرا کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. او استاد زبان فرانسه هم بود و در «دارالمعلمین تهران» زبان و ادبیات فرانسه تدریس میکرد. وارتو طریان در سال ۱۳۵۳ خورشیدی به میهمانی خاک رفت. وی مادر آلنوش طریان، «مادر نجوم» و «بانوی اختر فیزیک ایران» است. اگر فرصت شد در باره او مینویسم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نورالهدی منگنه و جمعیت نسوان وطنخواه

جمعیت نسوان وطنخواه اولین انجمن زنان بود که به صورت عملی دست به اقداماتی برای آموزش زنان زد. ایده اصلی تشکیل اکابر برای زنان توسط نورالهدی منگنه مطرح شد. او که برای تشکیل مدارس زنان تلاش زیادی داشت به صورت هفتگی جلساتی را برای زنان برگزار میکرد تا آنها را با حقوق اصلی خودشان آشنا سازد. از نورالهدی منگنه علاوه بر مقالات و نوشتههای متنوع در زمینه آموزش و امور مربوط به موضوعات اجتماعی و زنان آثار دیگری هم به یادگار ماندهاست. وی دیوان شعر هم دارد و شعر «گلگشت» و «تگرگ» او زیبا است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرخ رو پارسا، اولین مدیرکل زن در ایران

فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در دبستان هما در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی راه یابد. در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد. او علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانشآموخته شده بود طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد. سال ۱۳۳۳ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تأسیس نمود. فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی، وی عهدهدار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخرو پارسا جلوگیری کنند. فرخرو پارسا در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. وی بعد از انقلاب، با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و…» در دادگاه خلخالی محاکمه و به عنوان «مفسد فی الارض» در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ تیرباران شد. اینکه خانم فرخ روپارسا آن زن دلسوز و دانشمند، و امثال ایشان اراده نیک داشتند تردیدی نیست اما کم نبودند صاحبان اراده نیک که خواسته و ناخواسته، در خدمت قدرت حاکم بودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ننه علی» و ۲۰ سال زندگی در قبرستان

...
بعد از سال ۷۸ به سختی بیمار و زمینگیر شد و به اصرار تنها دخترش به خانه وی رفت اما هرچند ماه یک بار برمیگشت کنار مزار فرزندش و میگریست. او نه دنبال سیاست بود و نه این که نامش مطرح شود. مادری بود که در غم از دست دادن فرزندش رنج میبُرد و لحظه ای تحمل دوری از فرزندش را نداشت. برای همین با وجود تمام سختیها میخواست که در کنار مزار پسرش زندگی کند. نه نه علی، فروردین سال ۱۳۹۱ درگذشت و همانجا کنار فرزندش به خاک سپرده شد. نام و شهرت پسر او و اینکه چرا و کجا کشته شد، بر من معلوم نیست.
این بحث ادامه خواهد داشت
پانویس
- دوستان دانشور و فرهنگورز، در این بحث، به بیش از ۱۵۰ زن اشاره میشود که هر کدام زندگی متفاوتی داشتند و به شیوه خاص خویش با چالشها و مشکلات درافتادند. بدیهیست که همه در یک راستا و از یک قماش نیستند. اینکه نگاه و دیدگاه شماری از آنها حرف و حدیث دارد (که دارد)، یا با آنچه من و شما فکر میکنیم مطابق نیست، دلیل نمیشود که از آنان یاد نشود.
- کسانیکه در این بحث از آنان اسم میبرم کم و بیش شناخته شده هستند، اما دیگرانی هم هستند که از آنان کسی یاد نمیکند اما در شمار شریفترین زنان میهن ما هستند، زنان مچاله شده و رنج دیدهای که قربانی تاریخ مذکر و فقر فرهنگی بوده، به اطاعت خودخواسته و ستم مضاعف، خو کردهاند. باید در فصلی جداگانه از آنان سخن گفت.

░▒▓ همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
...
همنشین بهار
برای ارسال این مطلب به فیسبوک، آیکون زیر را کلیک کنید:facebook