سه شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ / Tuesday 10th December 2024

 

 

تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک (73)
حلقه وین و پوزیتیویسم منطقی 

https://www.youtube.com/watch?v=9iHAeyoDBgo 

http://www.hamneshinbahar.net/mp3files/World_History_73.mp3 


بحث «تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک»، که از داستان تکامل و انسان‌های اولیه آغاز شده، اکنون به نیمه اول قرن بیستم نزدیک شده‌است. بحث مزبور که تا دوران کنونی ادامه خواهد داشت، در مورد تجربه و حافظه گذشته بشر است. قسمت پیش، به واقعه مهمی که در حوزه تاریخ علم اتفاق افتاد - رازگشایی پُل دیراک Paul Dirac از ضدماده - اختصاص داشت. پیش و بعد از انتشار نظرات دیراک، «حلقه وین» Vienna Circle بر سر زبان‌ها بود. در این قسمت به آن می‌پردازم. ابتدا توضیح کوتاهی در مورد حلقه وین و نگرش فلسفی آن - پوزیتیویسم منطقی - داده، سپس به روش علمی، اصل تحقیق‌پذیری و علم و شبه علم اشاره می‌‌کنم. 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حلقه وین متشکل از اندیشمندانی بود که در دهه‌های دوم و سوم قرن بیستم در شهر وین اتریش در کنار یکدیگر درگیر بحث‌های علمی و فلسفی بودند. آنچه در کار آنان تازه به نظر مى‌رسید استفاده از منطق ریاضى Mathematical logic بود. منطق ریاضى چارچوبى را براى آن‌ها فراهم آورد تا صورت‌بندى دقیقى از نظریه‌هاى علمى بیان کنند. در سال ۱۹۲۹ اعضای حلقه وین ضمن قدردانی از آلبرت اینشتین، برتدراند راسل و ویتگنشتاین، در اعلامیه‌ای با عنوان «درک علمی از جهان»
Wissenschaftliche Weltauffassung
به تبیین عالم از منظر خویش پرداختند و مجله‌ای با عنوان ارکنتنیس Erkenntnis (شناخت) منتشر کردند. آنان هر هفته نشست می‌گذاشتند. سنگ بنای فکری این جلسات که در سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۶ بر گزار می‌شد عمدتاً نگرش فلسفی پوزیتیویسم منطقی Logical positivism بود.
...
پوزیتیویسم - با مسامحه «اثبات‌گرایی» - هر گونه فلسفه علم بر اساس این دیدگاه است که در علوم طبیعی و اجتماعی، داده‌های برگرفته شده از «تجربه حسّی» و تلقی منطقی و ریاضی از آن، تنها منبع معرفت‌های معتبر است. البته بخشِ غیرِتجربی(پیشینیِ) دانشِ بشر(اصولِ منطق) هم، که از تجربه محض حاصل نمی‌شوند، شایسته تأمل است.
...
پیروان پوزیتیویسم منطقی مثل اعضای احزاب سیاسی متشکل شدند و تعالیم خود را مثل اینکه رسالتی داشته باشند با غیرت و حرارت تبلیغ و ترویج می‌کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مابعدالطبیعه با ماوراءالطبیعه یکی‌ نیست
پوزیتیویست‌های منطقی با مابعدالطبیعه یا آنچه اسمش را مابعدالطبیعه گذاشته بودند، کنار نمی‌آمدند. یعنی اینکه در ورای دنیای عادی علم و شعور متعارف، دنیایی که حواس ما، آن را به ما نشان می‌دهد، دنیای دیگری ممکن است وجود داشته باشد. مخالفت حلقه وین با مابعدالطبیعه صرفاً یک نظرگاه فلسفی نبود. در آنزمان در اتریش بین سوسیالیست‌ها و یکی از احزاب دست راستی که روحانیون مسیحی پشتش بودند کشمکش شدیدی جریان داشت. بنابراین مخالفت حلقه وین با مابعدالطبیعه به منزله عمل سیاسی هم بود، هرچند بیشتر اعضای آن سر و کار چندانی با سیاست نداشتند.
توجه داشته باشیم که متافیزیک(مابعدالطبیعه) با ماوراءالطبیعه یکی‌ نیست. متافیزیک بخشی از مباحث فلسفه است که در مورد کُنه وجود، چیستی، علت اولیه و «آنچه غیرقابل تغییر پنداشته می‌شود» بحث می‌کند و ربطی به پدیده‌های غیرطبیعی/فراطبیعی و ماورایی ندارد. علم به احوال موجودات است، صرفاً از آن جهت که هستند و وجود دارند. اما ماوراءالطبیعه، مرتبه‌ای از عالم هستی است که ورای طبیعت و جهان مادی و محسوس در نظر گرفته می‌شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوزیتیویسم منطقی، تصورات مستقر در دین و سیاست را به چالش ‌گرفت
رهبر رسمی حلقه وین «موریتس شلیک» Moritz Schlick بود که در اوایل دهه ۱۹۲۰ به وین آمده بود. او فیزیک خوانده بود. «رودلف کارناپ» Rudolf Carnap که وی نیز فیزیکدان بود در اواخر دهه ۱۹۲۰ به وین آمد و تاثیر زیادی بر حلقه وین گذاشت.
حلقه وین همانند یک جنبش انقلابی، با عَلَم‌کردن پوزیتیویسم منطقی، تصورات مستقر در دین و سیاست و بیش از همه سنت فلسفی آلمان را به چالش ‌گرفت. البته این امر سابقه داشت و درواقع یکی از سنت‌های مستمر در وین بود. در اواخر قرن نوزدهم یکی از فیلسوفان علم به اسم «ارنست ماخ» Ernst Mach نیز همانندامثال موریتس شلیک در حلقه وین، معتقد بود که چون شناخت ما از واقعیات علمی از راه حواس به ما می‌رسد پس علم باید نهایتاً حسیات را وصف کند.
اعضای حلقه وین این نظر را از او گزفتند اما درواقع یکی از سنت‌های تجربی دیرین را ادامه می‌دادند. بگذریم که خیلی پیشتر در قرن هجدهم، فیلسوف اسکاتلندی «دیوید هیوم» David Hume هم باب این بحث را گشوده بود.
به قول یکی از راهبران مکتب پوزیتیویسم منطقی «آلفرد جی آیر»، اعضای حلقه وین می‌دیدند حوزه معرفت در تصرف علم است و علم، جهان را، همین جهان موجود، جهان پیرامون ما را، توصیف می‌کند و قلمرو دیگری هم وجود ندارد که فلسفه
بخواهد به آن بپردازد. پس تنها کاری که از آن برمی‌آید، تحلیل و نقد و سنجش نظریه‌ها و مفاهیم علمی است. بعد این سؤال مطرح شد که تحلیل چیست و چگونه انجام می‌شود و روش‌های آن چیست و چه ملاک‌هایی دارد و ازاین قبیل...

...
توجه داشته باشیم که در اول قرن، علاوه بر وجود یک منطق نو، یک علم نوین هم وجود داشت که مظهر خیره‌کننده آن آلبرت اینیشتین بود. نظام فکری میراث نیوتون که تقریباً ۳۰۰ سال در بیشتر نقاط جهان غرب پذیرفته شده بود، و کسی حتی تصورش را هم نمی‌کرد که بشود آن را اصلاح کرد کم‌کم تحت تاثیر فیزیک جدید فرو ریخته بود و همین امر بر آنچه پوزیتیویست‌های منطقی می‌کردند تاثیر زیادی داشت. بویژه که اینیشتین از ارنست ماخ متاثر بود.

پوزیتیویست‌های منطقی نه تنها کار اینیشتین در نظریه نسبیت، بلکه نظریه جدید کوانتم را هم دلیل صحت روش خودشان می‌دانستند و می‌گفتند آنچه مفاهیم علمی را تعیین می‌کند چگونگی تحقیق در مورد آنهاست و ما هم جز این نمی‌گوییم پس علم ما را تأیید می‌کند و از سوی دیگر ما هستیم که علم را درست تعریف می‌کنیم.
...
پوزیتیویست‌های منطقی، هم علم جدید و هم منطق جدید را در مورد شیوه‌های سنتی و تفکر سنتی بکارمی‌بستند و آن تصورات و شیوه‌ها را از نو صورت‌بندی و بیان می‌کردند. اعضای حلقه وین معتقد بودند مسائل فلسفی دیرین یا مهمل و بی‌معنا هستند یا بوسیله فنون صرفاً منطقی قابل حل‌اند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معنای هر گزاره عبارت از روش تحقیق در آن است
حلقه وین یا بهتر بگویم پوزتیویست‌های منطقی، اصل تحقیق‌پذیری را برجسته کردند و معتقد بودند معنای هر گزاره عبارت از روش تحقیق در آن است. مدعی بودند هر چیزی که قابل تحقیق تجربی نباشد یعنی نشود بوسیله مشاهده حسی در آن تحقیق کرد بی‌معناست. بگذریم که همه قضایا را نمی‌شود به قضایای مربوط به داده‌های حسّی برگرداند، یعنی داده‌هایی که مستقیماً از مشاهده حاصل می‌شود.
...
اصل تحقیق‌پذیری از یکسو مابعدالطبیعه را رد می‌کرد و از سوی دیگر، راهی برای تحویل قضایای معنی‌دار می‌نمود که توضیح خاص خودش را دارد. پوزیتیویست‌‌های منطقی این سخن ویتگنشتاین را که موریتس شلیک هم گفته بود بارها تکرار می‌کردند که فلسفه نظریه و آموزه نیست، بلکه فعالیت و عمل است. بعبارت دیگر حاصل و نتیجه فلسفه مجموعه‌ای از گزاره‌های کاذب و صادق نیست. چون به اینگونه گزاره‌ها، علوم باید رسیدگی کند. بلکه صرفاً عمل روشن‌کردن و تحلیل و در بعضی موارد برملاکردن مهملات است.
...
در یک کلام قضایای تجربی، چنانچه بناست معنایی بدهند باید تحقیق‌پذیر باشند. البته این امر ضرورتاً به معنای صدق این نوع قضایا نیست. ممکن است پس از تحقیق آنها به کذب شان پی ببریم ولی اگر اساساً قضیه باید معنایی داشته باشد باید دست کم امکان صدقش وجود داشته باشد یعنی تحقیق‌پذیر باشد. البته قضایای ریاضی که غالباً مدلول‌شان در خودشان است، بحثی دیگر است.
در پاسخ به این سؤال که وقتی در اخلاق یا در زمینه ارزش‌ها یا در زیبایی‌شناسی داوری می‌کنیم داوری ما در مورد قضیه‌ای تجربی است یا نه؟ پاسخ پوریتیویست‌های منطقی این بود که موضوع اخلاق را باید از دو منظر نگریست. یکی به صورت واقعیات طبیعی، یعنی آنچه یه خوشی و خوشبختی انسان منجر می‌شود که به حقایق علمی در روانشناسی و جامعه‌شناسی و... ربط پیدا می‌کند و دیگری به بعنوان مهملات ماوراءطبیعی که بیانگر واقعیات نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پوزیتیویسم منطقی زبان را به مشغله عمده فلاسفه تبدیل نمود
یکی از خصوصیات پوزیتیویسم منطقی، تأکید جدیدی بر اهمیت زبان در فلسفه بود. پیش‌تر از زبان تنها بعنوان واسطه و وسیله‌ای برای بیان اندیشه استفاده می‌‌شد. اما، پوزیتیویسم منطقی زبان را به مشغله عمده فلاسفه تبدیل نمود. این مسأله بخصوص برای ویتگنشتاین اهمیت داشت و وی در رساله منطقی فلسفی به آن پرداخت. البته ویتگنشتاین در پایان رساله‌اش نوشت که آن رابطه را فقط ممکن است نشان داد ولی نمی‌شود توصیفش کرد.
در یک کلام، نظر پوزیتیویست‌های منطقی این بود که بررسی کاربرد زبان، همان بررسی ساخت جهان است به نحوی که به تجربه بشر درمی‌آید. آنان مدعی بودند وظیفه اصلی و اساسی فلسفه، صورت‌بندی نظرات نیست، بلکه فلسفه فی‌نفسه باید تحلیلی باشد، به ریاضیات و علوم طبیعی توجه کند و بر وضوح و دقت در استدلال تأکید نماید . یکی از شارحین فلسفه غرب(برایان مگی) گفته‌است همین امر تاثیر بسیار عمیقی در افراد تحصیلکرده غیرفیلسوف داشت.
...
از دید آلفرد جی ایر که پوزیتیویست‌های منطقی به او زیاد استناد می‌کنند، اصل تحقیق‌پذیری درست صورت‌بندی نشده‌است. تحویل قضایا هم امری ساده نیست. او می‌گوید حتی قضایای عادی و ساده در باره سیگار و زیرسیگاری را هم نمی‌توان به قضایایی در مورد داده‌های حسی و این‌ها برگردانید. چه رسد به قضایای انتزاعی‌تر در امور. او ضمن تأکید بر صحت عمومی برخورد و نگرش خودش و دیگر پوزیتیویست‌های منطقی، در یک مصاحبه به برایان مگی می‌گوید قضایای ریاضی به معنای خاص با قضایای مربوط به عالم تجربه تفاوت دارند و اینکه بگوییم صدق‌شان مبنی بر قرارداد است، به دفاع فراوان نیاز دارد. آلفرد جی اَیر تصریح می‌کند، نمی‌‌شود قضایای گذشته را به دلایل و شواهد کنونی و آینده مؤیّد آن‌ها برگرداند.
...
حرف حساب پوزیتیویسم منطقی این بود که باید به واقعیت امور نگاه کرد. آن را همآنطور که هست دید، حقه‌بازی و یاوه‌گویی را دور انداخت و به شیادان میدان نداد تا به عقل و شعور ما توهین کنند و شبه علم را با علم بیآمیزند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شبه علم و شبه تاریخ، گروگان گرفتن شعور آدمیان
شبه علم Pseudoscience ادعاها، باورها وکارهایی است که رمالان و شیادان به عنوان علم جلوه می‌دهند. شبه علم به خرافه Superstition دامن می‌زند و با روش علمی بیگانه است.
علم چیست؟
علم -معادل فارسی برای واژهٔ Science و knowledge - به شناخت مکانیزم واقعیات و اتفاقات می‌پردازد. علم اساساً بر شواهد تجربی Empirical Evidence و بر مشاهده و آزمایش متکی است. کسی می‌تواند ادعای داشتن دانش داشته باشد و خود را اهل علم بخواند که باورهایش دلایل منطقی و تجربی داشته باشد. علم، با متد علمی همنشین است و هر آنچه که از این طریق اثبات شود.
...
روش علمی Scientific method چیست؟
یک روش پژوهشی برای این ‌که علمی بشمار آید باید بر پایه داده‌های مشاهده‌پذیر، تجربی و اندازه‌گیری‌شونده ساخته شده ‌باشد و از یک رشته بنیادهای روشن استدلالی پیروی کند. در روش علمی داده‌ها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری می‌شود، تدوین(فرمول‌بندی) شده و با فرضیه‌های موجود سنجیده می‌شوند.
برگردیم به شبه علم
همانطور که گفته شد، شبه علم به ادعاها، باورها، یا کارهایی گفته می‌شود که به نادرستی با عنوان علم ارائه می‌شوند ولی بر پایهٔ روش علمی نیستند. طالع بینی، کف‌بینی، فال قهوه، ستاره‌بینی، انرژی‌درمانی، افسانه‌ها پیرامون بشقاب پرنده، سیستم طبقه‌بندی‌ای که حیوانات را بر اساس روایت آفرینش در کتب مقدس کلاس‌بندی می‌کند، القای این گزاره نادرست که دستاوردهای دانشمندان در مورد تکامل و انتخاب طبیعی، تماماً ناکامل و معیوب است، همچنین عرفان‌بازی با دخیل‌بستن به فیزیک کوانتومی! بخشی از حقه‌بازی‌هایی است که به عنوان علم عرضه می‌شوند.‌ طوفان و زلزله و قحطی و طغیان رودخانه‌ها و فوران خاکستر آتشفشان‌ها و شیوع بیماری‌ها، بنا بر نظر کاهنان و شبه متکلمان به گناهان مردم مربوط است و حاصل مناقشات ارواح و خدایان است. در این نگاه، مثلاً زلزله‌ به گسل‌های فعال در پوسته زمین بستگی ندارد. نمونه‌های دیگری هم می‌توان افزود.
...
فیلسوفان علم تلاش زیادی کرده‌اند تا بتوانند معیاری برای تفکیک علم از شبه علم پیدا کنند و این مشکل demarcation problem، به یکی از معضلات فلاسفه تبدیل شده‌است. برخی از نظریه‌پردازان حوزهٔ فلسفهٔ علم مانند کارل پوپر بر این باورند که یکی از معیارهای تمییز علم از شبه علم ابطال‌پذیری Falsifiability ادعاهای مطرح‌شده می‌باشد. گزاره‌های شبه علم معمولاً ابطال‌ناپذیر هستند، در حالی که ادعاهای علمی اینگونه نیست.

صحبت از کارل پوپر شد، این را هم اضافه کنم که وی دو نقد اساسى در مورد نظرهاى «حلقه وین» دارد که از آن می‌گذرم.


 Vienna Circle

The Vienna Circle was a group of early twentieth-century philosophers who sought to reconceptualize empiricism by means of their interpretation of then recent advances in the physical and formal sciences. Their radically anti-metaphysical stance was supported by an empiricist criterion of meaning and a broadly logicist conception of mathematics. They denied that any principle or claim was synthetic a priori. Moreover, they sought to account for the presuppositions of scientific theories by regimenting such theories within a logical framework so that the important role played by conventions, either in the form of definitions or of other analytical framework principles, became evident. The Vienna Circle’s theories were constantly changing. In spite (or perhaps because) of this, they helped to provide the blueprint for analytical philosophy of science as meta-theory—a “second-order” reflection of “first-order” sciences. While the Vienna Circle’s early form of logical empiricism (or logical positivism or neopositivism: these labels will be used interchangeably here) no longer represents an active research program, recent history of philosophy of science has unearthed much previously neglected variety and depth in the doctrines of the Circle’s protagonists, some of whose positions retain relevance for contemporary analytical philosophy.
https://plato.stanford.edu/entries/vienna-circle/#ConRem

A. J. Ayer on Logical Positivism and Its Legacy (1976)
https://www.youtube.com/watch?v=nG0EWNezFl4&t=531s
...
A. J. Ayer & Bernard Williams Discussion
https://www.youtube.com/watch?v=FB5KEyYIRns
...
Frege, Russell, & Modern Logic - A. J. Ayer
https://www.youtube.com/watch?v=ZOnzBSWIAzo&t=1739s
...
WISSENSCHAFTLICHE WELTAUFFASSUNG: DER WIENER KREIS
[The Scientific Conception of the World: The Vienna Circle] 1
Dedicated to Moritz Schlick
http://evidencebasedcryonics.org/pdfs/viennacircle.pdf

تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک» ادامه خواهد داشت»


 در همین زمینه 
تاریخ جهان دادگاه جهان است
http://www.hamneshinbahar.net/index.php?page=history
بخش‌های دیگر «تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک»
http://www.hamneshinbahar.net/index.php?page=otherm
...
سایت همنشین بهار 
http://www.hamneshinbahar.net

 

 

 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook