سه شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۳ / Tuesday 15th October 2024

 

 

گورباچف؛ پیشگام پایان جنگ سرد
Горбачев - пионер конца холодной войны 

 
ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم - همه بنده‌ایم ار چه آزاده‌ایم
بگفت این و بهرام یل جان بداد - جهان را چنین است ساز و نهاد (فردوسی)
ــــــــــــــــــــــــــ
آنتروپی؛ ما را با همه آزادگی، در چنبره خویش می‌گیرد،
حتی وقتی به قول مارسل پروست درجستجوی زمان‌های از دست رفته‌ایم.
 
خانم‌ها و آقایان محترم سلام بر شما. بعد از آنکه گورباچف به میهمانی خاک رفت یا بهتر بگویم شتر مرگ بر در خانه‌اش خوابید، فراز و فرود زندگی او مرا به مکث کشید. حاصل آن درنگ را با شما در میان می‌گذارم. نمی‌خواهم به شرح کامل زندگی و آراء او بپردازم، سال‌ها پیش در این مورد نوشته‌‌ام، اینجا فقط اشاره‌وار، ۴۰ گزاره را با شما در میان می‌گذارم.

۱) میخائیل سرگی‌یویچ گورباچُف Михаил Сергеевич Горбачёв (۲۰۲۲-۱۹۳۱)؛ اولین و آخرین رئیس جمهور شوروی، در نظام بسته‌ای که راهبران با خانواده و عشق درمی‌افتادند و مسؤولین حزبی و سازمانی، تنزه‌طلبی پیشه می‌کردند، ابایی نداشت دست همسر زیبایش را بگیرد و از دوست داشتن او حرف بزند. (برخلاف امثال برژنف و آندروپوف و چرنینکو)
ابایی نداشتن برای کسیکه دوستش داشت، شعر بخواند، آواز سر دهد و پیانو بنوازد.
۲) بهار ۱۹۸۵، پس از روی کار آمدن گورباچف، وی با ارائه طرح‌های جدیدی چون اوس کاری نیه اوسکورنیه ускорение، تسریع توسعه اجتماعی و اقتصادی را با مردم در میان گذاشت و با مجموعه‌ای از اصلاحات، ازجمله پرسترویکا (بازسازی)، گلاسنوست (شفافیت) و دموکراتیزاسیون، از ضرورت تحول و دگرگونی سخن گفت.
۳) با آراء وی «احتضار امپریالیسم» و اینکه می‌توان از مراحل اولیه رشد سرمایه‌داری یا حتی از دوران ماقبل سرمایه‌داری، از یک راه میان‌ُبر به سوسیالیسم رسید، و بحث معروف «دوران»... زیر سؤال می‌رفت.
۴) سی سال پیش از آنکه گورباچف به قدرت برسد، خروشچف در کنگره بیستم ضمن یک سخنرانی تکان‌دهنده بسیاری از واقعیات جامعه شوروی در دوران حکمرانی استالین را برملا کرده بود، منتها می‌پنداشت «استالینیسم، حکم یک دُمَل چرکینی را دارد که زیر پوست یک انسان سالم به وجود آمده، و لابد با یک نیشتر زدن می‌توان چرک را تخلیه کرد» گورباچف به قول مترجم کتاب «در دادگاه تاریخ» دکتر منوچهر هزارخانی، ارزیابی‌اش این بود که تمام بدن دچار قانقاریا است...
۵) گورباچف با اشاره به لنین، بارها به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و مبارزه علیه استثمار اشاره کرد و اینکه در شوروی هنوز شاهد ستم و فقر و تبعیض هستیم و مسؤولین می‌بایست اوضاع را با تمام پیچیدگی‌هایش بررسی می‌کردند و درمی‌یافتند تحول در اقتصاد و دیگر بخش‌ها ضروری است اما به دلائلی که اکنون بر هیچکس پوشیده نیست بحث زنده و زاینده در حوزه مسائل نظری و علوم اجتماعی ناپدید گردید و عقاید رسمی و جزمی، وحی مُنزل شد و سازماندهی عملی جامعه حالت استبدادی به خود گرفت...
۶) گورباچف در گزارش به پلنوم حزب کمونیست شوروی تصریح کرد: عناصر ویرانگر اجتماعی بر روحیه جامعه اثر خود را گذاشته و ارزشهای والای اخلاقی جای خودش را به الکلیسم، پرونده‌سازی، رشوه‌خواری، چاپلوسی و لاس‌زدن‌های سیاسی و انواع و اقسام بزه‌کاری داده‌است...
... 
۷) گویی استالینیسم در زادگاه تاریخی‌اش، در تمام وجوه هستی اجتماعی، به دادگاه تاریخ فرا خوانده شده بود. تحولات بعدی بویژه بازگشت ساخاروف از تبعید و مصطفی جمیلف (از تاتارهای اهل کریمه) از زندان و نطق گورباچف به مناسبت جشن‌های انقلاب اکتبر و اشاره مستقیم او به جنایات استالین، همه را بُهت‌زده کرد.
۸) گورباچف بسیاری از موضوعات مورد اختلاف درون جنبش سوسیالیستی در محافل روشنفکری شرق و غرب را دوباره زنده کرد و تابوها یکی بعد از دیگری شکسته شد. دیگر هیچکس رهبر خاص‌الخاص نبود.
۹) گورباچف اصلاحات سیاسی خودش را از حزب کمونیست آغاز کرد و خطاب به رهبران تشکیلات لنینگراد (سن پترزبورگ فعلی) گفت: ما از اقتصاد دنیا عقب هستیم اجناس بُنجل ما مایه شرمندگی است. 
۱۰) ژوئیه ۱۹۸۶ در یک سخنرانی گفت: از نظر من انقلاب یعنی دگرگونسازی. همین اصلاحات جاری در کشور ما انقلاب است. انقلابی در کل نظام مناسبات اجتماعی، در مغزها و قلب انسان‌ها، انقلاب در روانشناسی و درک و استنباط زمانه کنونی، بویژه در کم و کیف وظایفی که از دل پیشرفت‌های سریع و طوفانی علم و تکنیک برآمده‌اند.
۱۱) آنچه در شوروی رخ داد برای تمامی جهان اهمیت داشت و کلیه جنبش‌های آزادیبخش و نیز روابط بین‌المللی از آن متاثر شدند. به دلائل مختلف ایرانیان را هم تحث تاثیر قرار داد، بویژه که بسیاری از نارسایی‌ها و بیدادگری‌ها را در آن کشور در طول دوران تسلط استالینیسم و دنباله‌های آن نشان ‌داد.
۱۲) در جریان تصفیه‌های دههٔ ۱۹۳۰ دوران استالین کم نبودند مبارزینی که جان خود را از دست دادند. شماری از آنان ایرانی بودند. محمد علی مناف زاده (دوست نزدیک ابوالقاسم لاهوتی)، اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻢ ﺳﺠﺎدی (ذره)، کریم نیک بین (زردشت)، عبدالحسین حسابی (دهزاد)، نصرالله اصلانی (کامران قزوینی)، مرتضی علوی(برادر بزرگ علوی)، حسین شرقی، داش بنیازاد، علی اکبرزاده، یحیی مولا، حمدالله حسن زاده، ملابابا هاشم زاده، جعفر کنگاوری، اکبر نصیب زاده، احسان الله خان دوستدار، لادبن (رضا) اسفندیاری (برادر نیما یوشیج)، حبیب سلطانزاده (آوتیس میکائیلیان) و تعدادی دیگر در شوروی بودند و معلوم نیست چه بر سرشان آمد. گورباچف به تصفیه‌های دهه سی (زمان استالین) هم اشاره کرد و سر این موضوع باز شد.
۱۳) آنچه در دوران گورباچف به بیرون درز کرد، نشان داد که به نام انقلاب و عدالت چه ستم‌ها می‌تواند بر یک جامعه انسانی بگذرد و جدا کردن عدالت اجتماعی و اقتصادی از آزادی‌های سیاسی چگونه می‌تواند به تسلط سیاه یک نظام پلیسی و بورکراتیک بیانجامد. امری که بی‌تردید خلاف تمام آرمانهایی است که سوسیالیسم مبلغ آن است و بسیاری برای تحقق آن، زندان رفتند، شکنجه شدند و جان باختند..
...
۱۴) در دوران گورباچف، سقوط وحشتناک روبل، فاجعه چرنوبیل، پس‌لرزه‌های اشغال افغانستان، فقر و فساد گسترده... و بازی مرتجعینی که در گِل و لای گذشته مانده و ماسیده بودند و آخر سر، به نوعی کودتا دست زدند، واقعیت داشت اما گورباچف مدام بر صلح و گفتگو پای می‌فشرد و از این نظر، از دوبچک و ویلی برانت هم قوی‌تر بود و آثارش گویای اندیشه بلند اوست.
۱۵) گورباچف از چهره‌های شاخص قرن بیستم بود. «قرنی که با خودنمایی قیصر ویلهم و مقاومت ژنرال پتن و روی‌کار‌آمدن لنین و استالین آغاز شد و با جهانگشایی هیتلر و پایداری چرچیل، دوگل، روزولت، مائو، چوئن لای و ترومن، دو جنگ جهانی با انبوه کشتگان ده‌ها میلیونی را پشت سر گذاشت تا وارد میانه قرن شد و با کشمکش‌ چهره‌هایی چون خروشچف، جان اف کندی و فیدل کاسترو تا مرز جنگ بزرگ دیگری رفت...»...
۱۶) کاهش سلاح‌های اتمی، تشنج زدایی، تلاش برای همزیستی به جای ستیز و دشمنی، همه یادآور اوست. همچنین شفافیت و دگرگون‌سازی، طرح‌ها و اندیشه‌‌های نو، و اینکه «اتم صلح آمیز، توهمی بیش نیست»... افسوس که نظامیان خشک مغز، سد راهش بودند. تانک‌ها را به خیابان آوردند و... اینکه مردم از کودتاگران استقبال نکردند، موضوع دیگری است.
۱۷) گرچه سیاست به معنی خوب کلمه، امری‌ست شریف و اساساً سیاسی‌بودن، یک اِشِل بالاتر از انسان بودن است اما، زندگی سیاسی گورباچف نشان داد در ابتذال شر، سیاست معنی خود را از دست داده، تیپا می‌خورَد. فقط ۶ ساعت بعد از کودتای یانائف علیه گورباچف، میتران در تلویزیون پاریس ظاهر شد و آمادگی خود را برای «ادامه همکاری» با کودتاگران، اعلام نمود. همان میتران‌ی که چند ماه پیش از آن، گورباچف را «دولتمردی بزرگ» و «اصلاح‌گری تاریخی» خوانده بود.
۱۸) گورباچف روند دموکراتیزه‌شدن جامعه را کم و بیش پیش می‌بُرد اما به ‌قدرت رسیدن یلتسین و معاونش پوتین درواقع بازگشت به تزاریسم بود. غرب آرمان‌های گورباچف را که از دموکراسی، مدارا و صلح سخن می‌گفت، نادیده گرفت و بیل کلینتون رئیس‌ جمهور وقت آمریکا پشت یلتسینِ جاه‌طلب و غالباً مست رفت و او را شریک دوران قلمداد کرد.
۱۹) آنچه خیلی پیش‌تر در خیابان‌های پراگ و بوداپست گذشت در زمان گورباچف اتفاق نیافتاد و بعکس، دیوار برلین (نه فقط در آجر و خشت و بتون) فروریخت. او برخلاف امثال اریش هونکر، با سرکوب مردم مخالف بود. مدام ضرورت اصلاحات را به میان می‌کشید و جار می‌زد هر کس دیر بجنبد، تاریخ او را مجازات خواهد کرد.
۲۰) وقایع اتفاقیه در زمان گورباچف (و جایگزینی‌های بسیاری که صورت گرفت) با کُشت‌و‌کشتار و خون و خونریزی همراه نبود.
[درعالم مثال] او در هوای طوفانی و پُر از گرد‌باد که شهاب‌های سنگی هم کم نیست، هواپیمای غول‌پیکر و شکسته پِکسته‌ای را روی باند فرود نشاند، یا تریلی سنگین ۱۸ چرخ ترمز بریده‌ای را به آرامی تمام در خیابانی پُر رفت‌و‌آمد وشلوغ پارک کرد.
۲۱) نمی‌دانم سرکوب ناراضیان در قزاقستان در سال ۱۹۸۶، حمله هوایی و دریایی به تظاهرات‌کنندگان در باکو در سال ۱۹۸۷، دستگیری‌های گسترده در لاتویا و لیتوانی در دهه ۱۹۸۰، چقدر به گورباچف مربوط است. اما در سن پترزبورگ و مسکو، چندین و چند بار  شنیدم بعد از وقوع انقلاب در ایران، وی با تصمیم امثال برژنف برای اشغال افغانستان موافق نبود و معتقد بود وبالش ما را می‌گیرد و دیدیم که گرفت.
۲۲) در مورد برخورد خشن نظامیان روس علیه مردم معترض بویژه در گرجستان (هشتم و نهم آوریل سال ۱۹۸۹ که ۱۷ زن در میان کشته‌شدگان تفلیس بودند) یا رویدادهای ویلنیوس ــ ادعا می‌کند که تا شش ساعت پس از آن رویداد‌های غم‌انگیز، اصلاً خبر نداشته و نمی‌داند چه کسی دستور به‌کارگیری تدابیر خشونت‌آمیز در واقعه تفلیس را صادر کرده‌است. بسیار خوب اما اینجا یک سؤال پیش می‌آید: چرا هیچ دستور یا راهکاری برای مقابله با بحران و کنترل وضعیت به نیروهای نظامی یا سرویس‌های اطلاعاتی تحت امرش نداده بود؟ آیا دلیلش این بود که مواقعی هست که مانورهای گریز از بحران گریزناپذیر می‌شوند؟
... 
۲۳) گورباچف می‌دانست تغییر وضع موجود بدون داشتن شناختی دقیق از وضع موجود معنی ندارد. بهمین دلیل از جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان کناره‌گیری نمود. البته تصمیم به خروج از افغانستان در آغاز متعلق به آندرِی گرومیکو بود که نزدیک به سه دهه (۱۹۸۵–۱۹۵۷) مقام وزارت امور خارجهٔ اتحاد جماهیر شوروی را به عهده داشت...
۲۴) گورباچف، نماد نیاز تاریخی یک دوران بود در شوروی سابق و روسیه بعدی و در جهان. نیاز تاریخی به عبور از وضعیت بسته، منجمد و ناکارآمد استالینی.
۲۵) برنامه گورباچف، برخلاف تصور اصلاً نه سازش با غرب، بلکه دیالوگ بود و  همزیستی به جای ستیز و دشمنی. بمانَد که سال ۱۹۸۸ آمریکا و پاکستان و... در ژنو، دَبّه درآوردند و زیرزیره، جانب «مجاهدین افغان» را گرفتند. فروپاشی شوروی هم مقصود وی نبود. اینکه پس چرا اتحاد جماهیر ۱۵ تکه شد و هر کدام ساز خود را زدند، شرح دیگر می‌طلبد.
۲۶) در شوروی سابق، خانه از پای بست ویران بود و گورباچف در بند نقش ایوان. می‌گفت ما می‌خواستیم در کشورمان دموکراسی داشته باشیم و در آن پیشرفت هم کردیم، اما نتوانستیم کار را تمام کنیم، چون نیروهای خاصی کنترل قدرت و اموال دولتی را در دست گرفتند. این نیروها اصلاً دموکراسی نمی‌خواستند. چرا؟ چون به نفع‌شان نبود.
۲۷) گرچه وقتی گورباچف در کریمه در حصر بود، بوریس یلتسین از او حمایت کرد، اما گورباچف با وی و معاونش «پوتین» میانه چندانی نداشت. همچنین با ایده‌های امثال «ایوان ایلین» و «الکساندر دوگین...» مراد امثال پوتین. البته در ماجرای شبه جزیره کریمه، گورباچف، با پوتین که می‌گفت «کریمه برای همیشه بخشی از روسیه خواهد ماند» موافق بود. 
۲۸) بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اسناد زیادی در اختیار عموم قرار گرفت. ازجمله نامه مسعود رجوی به گورباچف، و پرونده قتلعام کاتین The Katyn massacre که من سا‌ل‌های مدید به دنبالش بودم و نمی‌یافتم.
...
۲۹) آیا شکست گورباچف در ایجاد یک «سوسیالیسم با چهره انسانی» ناشی از عقب‌ماندگی فرهنگی ملل اتحاد شوروی بود؟ یا چنانچه گفته می‌شود از دودوزه‌بازی قدرت‌های سرمایه‌داری غرب؟ نمی‌دانم. اما این را می‌دانم که قراردادهای بین‌المللی تا وقتی معتبر و قابل اجرا هستند که طرفین از قدرت کافی برای حفظ آن برخوردار باشند و الا تمامی این تعهدات کاغذپاره‌ای بیش نیستند. اساساً دنیای سیاست دنیای منافع و مصالح است. دنیای وابسته به شرایط زمان و مکان.
۳۰) کنفرانس مادرید که اواخر سال ۱۹۹۱ در اسپانیا و با حمایت مشترک ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی (و با موافقت گورباچف) برگزار شد هرچند به نتایج پیش‌بینی نشده آنطور که باید و شاید نرسید اما تا حدودی برای «پیمان‌های اسلو» زمینه‌چینی کرد...
۳۱) خروجی نشست‌های واشنگتن که در ادامه کنفرانس مادرید حدود دوسال ادامه داشت، بعد از کش‌و‌قوس‌های بسیار، قرار داد موسوم به اسلو بود. فرایند صلح اسلو با مذاکرات سری نمایندگان ساف و اسرائیل در نروژ آغاز شد و به رسمیت‌شناختن اسرائیل توسط ساف به عنوان یک دولت قانونی و به رسمیت شناختن ساف توسط اسرائیل به عنوان نماینده فلسطینیان را به همراه داشت. حالا این چه ربطی به گورباچف دارد؟
۳۲) بیشتر یهودیان به گورباچف ارج نهاده، معتقدند او به شکل‌گیری کنفرانس مادرید که خروجی‌اش پیمان‌های اسلو بود، کمک کرد، ازاین‌گذشته، در شوروی، پردهٔ آهنین را پس زد و به حدود دو میلیون یهودی شوروی اجازه داد آزادانه مناسک دینی خود را بجا آورند و یا از کشور مهاجرت کنند و بسیاری از آنان به اسرائیل آمدند.
۳۳) مهاجرت حدود یک میلیون یهودی از شوروی سابق به اسرائیل،  صحنه سیاسی اقتصادی اجتماعی  اسرائیل را به کلی دگرگون کرد. بویژه که بعد از سال ۱۹۶۷ و بعدها پر پیامد جنگ یوم کیپور، عملاً اسرائیل در نوعی انزوا قرار داشت و گورباچف با آزادی مهاجرت یهودیان شوروی، کمک کرد که آن انزوا بشکند. پس از آن رابطه مسکو - تل آویو محکم تر شد... 
۳۴) نقش گورباچف در پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد (بین آمریکا و شوروی) تردید برنمی دارد. پیمان مزبور سال ۱۹۸۷ بین او و ریگان امضا شد و در اول ژوئن ۱۹۸۸ به اجرا درآمد. اینکه بعدها چه بر سر این پیمان آمد و... در این بحث نمی‌گنجد.
۳۵) گورباچفِ خویشتن‌‌دار و با مرام، که می‌گفت کشور تحت سیطره‌‌ی دیکتاتوری و نبود آزادی نابود خواهد شد، معتقد بود ما به همان اندازه که به هوا نیاز داریم، محتاج دموکراسی هستیم، زمانی که در رأس قدرت بود، بر خلاف امثال برژنف، با عزت نفس به اداره کشور پرداخت و از زندگی‌‌اش هم می‌شد فهمید هدف اصلی او باقی ماندن بر سر قدرت نیست.
۳۶) او گرچه نتوانست از قدرت انحصاری حزب کمونیست بکاهد تا حکومت به‌ سمت مشروعیت قانونی سوق داده شود، گرچه در پیشبرد برنامه‌‌ی اصلاحی خود به نتایجی که انتظار داشت نرسید و وی را از اسب قدرت انداختند، اما اصل خویش را حفظ کرد و تا پایان عمر دموکرات باقی ماند.
۳۷) گورباچف خالی از اشتباه و برتر از سؤال نبود. هرچند اصلاً قابل قیاس با امثال زوگانوف رهبر کمونیست‌های روسیه که نقد را با لجن‌پراکنی آلوده کرد و به گورباچف لقب خائن و نفوذی داد! نیست. او با همه اشکالاتش یک سر و گردن از زوگانف‌ها بالاتر است.
۳۸) هیچکس خالی از اشتباه و برتر از سؤال نیست.  گورباچف هم.
وی بعد از برکناری از قدرت، در کشورش ماند و برای گذران زندگی و ادامه فعالیت‌های سیاسی، سال ۱۹۹۷، در یک تبلیغ مربوط به «پیتزا هات» یکی از معروف‌ترین رستوران‌های زنجیره‌ای غربی حضور یافت. سال ۲۰۰۷ هم در آگهی جنجالی برای برند مد لوکس «لویی ویتان» ظاهر شد که نه درست بود و نه توجیه داشت. مگر اینکه بگوییم صلاح و مصلحت خویش، گورباچف داند.
۳۹) گورباچف به دلیل ناتوانی در تضمین تعهدات کتبی غرب که از پیشروی ناتو به شرق جلوگیری کند، سرزنش شده و اینکه سیاست‌هایی که او در پیش گرفت منجر به از دست‌دادن کشوری بزرگ شد. از دید منتقدین وی، پایان جنگ سرد، که «بزرگ‌ترین دستاورد گورباچف تلقی می‌شود، در روسیه به عنوان «تسلیم و زانو زدن در برابر غرب» تلقی می‌شود.... اما اضداد وی نیز این واقعیت را انکار نمی‌کنند که وی تاثیر عظیمی بر روند تاریخ جهان گذاشته‌ است. 
... 
۴۰) برف روزگار بر سر و صورت اولین و آخرین رئیس جمهور شوروی نیز نشست و او که تا پایان عمر به سوسیالیسم تعلق خاطر داشت، مثل خیلی‌های دیگر خمیده و زمینگیر شد و عاقبت همانند همسرش «رایسا» که آنهمه دوستش داشت، به غبار پیوست. «زمانه گورباچف» هم (نیمه دوم دهه هشتاد و دهه ۹۰ میلادی) چنین شد. زودتر از خودش...  

گذشته نباید به طاق نسیان کوبیده شود
برای اینکه جهان و دورانی را که در آن بسرمی‌بریم بشناسیم و بفهمیم زمان حال واجد معنی‌ی هست یا نه؛ باید گذشته را بشناسیم، حتی برای جداشدن و کندن از گذشته، محتاج اطلاع و آگاهی از آن هستیم. بویژه وقتی پَر آن ما را هم گرفته و می‌گیرد. گذشته نباید به طاق نسیان کوبیده شود. گذشته، پیش درآمد اکنون است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

░▒▓ همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است: 
...
همنشین بهار 
 

 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook