خانمها و آقایان محترم؛ دوستان عزیز و اهل تمیز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام میکنم. سلامی پُر از شور و شادی و امید.
من پیشتر از ابوعلی سینا، ابوحامد محمد غزالی، محمد بن زکریای رازی، عُمَر خیام، ملاصدرا، ابونصر فارابی و شهابالدین سُهرَوَردی گفته و نوشتهام که ویدئوها و مقالات مربوط به آن، در یوتیوب و سایت خودم ثبت شدهاست.
اکنون به شیخِ اکبر، مُحیىالدین اِبْنِعَرَبى، (۱۱۶۵ – ۱۲۴۰ میلادی) میپردازم.
پیش از ورود به بحث توجه شما را به نکات زیر جلب میکنم:
عنوان بحث (داستان اِبْنِعَرَبى، کشف و شهود است) ـ به تجربه عرفانی وی اشاره دارد. در این تجربه، حسن بصری، ابراهیم ادهم، رابعه عَدَویّه، بایزید بسطامی، شهابالدین سُهرِوَردی، حارث محاسبی، جُنید بغدادی، ذوالنون مصری، منصور حلاج، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر... به اِبْنِعَرَبى میرسند. اِبْنِعَرَبى بگفته مریدانش، هستی را آن گونه که انسان کامل در تجربه عرفانی خویش مییابد، توصیف میکند. اینکه کشف و شهود مزبور، ریشه در واقعیت دارد یا هپروت، محل بحث نیست.
در آراء ابن عربی، کفه جبر (نسبت به اختیار) سنگینتر است و از عرفان او هم بوی جبر میآید. بهقول خودش «همه هستی در وجود حق تعالی منحصر است و بقیه موجودات تعینات آن حقیقت هستند که وجودی ورای آن ندارند و عدم محض هستند...» میگوید انسان مجبور (به اختیار) است هرچند (در این جبر) مضطر نیست، «فهو مجبور غیر مکره» یک جا میگوید عبد مجبور به اختیار است اما جای دیگر تصریح میکند هر مخلوقی در هر شکل در حال جبر و اضطرار قرار دارد.
اِبْنِعَرَبى افزون بر موارد پراکندهای که در کتابش «فتوحات مکیه» درباره کشف و شهود (مکاشفه و مشاهده) بحث میکند، به تفکیک «تجربه و تعبیر» هم توجه نموده، و اینکه ممکن است سالک در شهود خود، امر حقی را مشاهده کند؛ اما در تعبیر آن دچار اشتباه شود. وی با اشاره به اینکه کشف در لغت بهمعنی برداشتن پرده است، میگوید چون حجابها متعدد و حقایق دارای مراتب هستند، کشف نیز انواع و مراتبی مییابد.
اِبْنِعَرَبى در جنوب شرقى اندلس زاده شده، اما در ایران بیش از اسپانیا و دیگر کشورها، شناخته شده، و در بارهاش گفته و نوشتهاند. آنچه او در آثارش به آن پرداخته، بیشتر، مقولات الهیاتی است که من نه به آن اِشراف دارم و نه تعلق خاطر. اما در شرح حال وی گفته میشود و من هم اندکی - همانقدر که میدانم - اشاره میکنم، ولی هدف، ورود به مسائل مذهبی نیست.
در ایران هم خیلیها، «اِبْنِعَرَبى زده» هستند. در مورد وی، خوب را خوبتر میبینند، و بر عکس، کسانی شوری را به کوری رسانده، به او لعن و نفرین میکنند. راست میگوید سعدی:
ور هنری داری و هفتاد عیب - دوست نبیند به جز آن یک هنر
چشم بداندیش که برکنده باد - عیب نماید هنرش در نظر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شمس تبریزی به اِبْنِعَرَبى التفات داشت
اِبْنِعَرَبى، نامدارترین رجل بحث حیرت، ۵۶۰ هجری قمری در اسپانیا، شهر مُرسیه Murcia، در جنوب شرقى اندلس زاده شد و ۶۳۸ در دمشق درگذشت. او گذارش به شهر سویل Seville اسپانیا (اشبیلیه) هم افتاد و آنجا با آوُرویس Averroes (ابن رشد) دیدار کرد. بعدها شمس تبریزی هم با اِبْنِعَرَبى گفتگو داشته و از اینکه او گاه خودش را با پیامبر این همانی نموده، چون و چرا کردهاست. البته شمس بر خلاف مولوی به ابن عربی التفات داشت. وقتی ابن عربی در دمشق درگذشت، مولوی سی و چندساله بود و او که مرد طرب و غزل و سماع و رقص و شور بود، چندان با آراء ابن عربی میانه نداشت.
ازجمله شاگردان اِبْنِعَرَبى، صدرالدین قونوی(اهل قونیه) با مولوی معاصر بود.
...
مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، وامدار عرفانی است که اِبْنِعَرَبى پایهگذار آن بود. فخر رازی، ابن سعد یافعی، سعدالدین حموی، عبدالرزاق کاشانی، فخرالدّین عراقی و شعرانی و شیخ بهایی از معتقدان اِبْنِعَرَبى بوده و در شرح و تفسیر عقاید او نوشتهاند. آیتالله خمینی در نامه به گورباچف از کتب عرفا و بخصوص مُحییالدین بْنِعَرَبى نام میبرَد. همین جا بگویم که ابن سینا، ملاصدرا، فارابی، فخر رازی، سُهرِوَردی و ابن عریی و... هیچکدام از تعبیر «فلسفه اسلامی» استفاده نکردهاند. این اصطلاح ساخته غربیان است نه آنان.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ذکر و فکر ابن عربى «انسان کامل» بود
اِبْنِعَرَبى انسان کامل را که جلو تر علمای یهودی ازجمله موسی بن میمون משה בן מימון بر سر زبانها انداختند، از دیدگاه عرفان بررسی کرده و چه بسا متاثر از طرز فکر عرفانی کابالا קַבָּלָה (قبّالة) هم بودهاست. او ذهن پویایی داشت و بدیهیاتی را که از دید دیگران «مُسَلّم» یا تابو مینمود، به چالش میگرفت. برای نمونه روی داستان خضر و موسی، چون و چرا میکرد. البته ادعاهای غیرقابل دفاعی هم داشت. ازجمله وعده و وعید بعد از چله نشینی، طی الارض - روی آب رفتن - با سنگها و گیاهان حرف زدن، آنهم نه بر سبیل تمثیل و نمود.
...
ذکر و فکر ابن عربى «انسان کامل» بود و در آثارش به آن اشاره کردهاست. به گفته «رِنالد الین نیکلسون» Reynold Alleyne Nicholson گزاره «انسان کامل» اولینبار توسط اِبْنِعَرَبى بهکاربردهشده، اما معنی و مضمون آن در آثار بهجا مانده از ایران باستان، فلسفه یونانی و کلام و فلسفه شرقی اشاره شده بود. از این نظر داستان کیومرث، زرتشت و سوشیانت آخرالزمان، قابل تامل است. در یونان قدیم، اصطلاح لوگوس(کلمه) در معنایی شبیه به کاربردی از «انسان کامل» در عرفان ابن عربی بهکار میرفت. در فلسفه نوافلاطونی، یکی از مسائلی که فلوطین Plotinus مطرح میکند، بیشباهت به انسان کامل نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«اعیان ثابته» از ارکان عرفان اِبْنِعَرَبى است
در مورد اِبْنِعَرَبى هم در کنار کسانیکه وی را به عرش میبرند، کم نیستند کسانیکه به او ناسزا گفته، دشمن انبیا و اولیا جلوه میدهند. سید جلالالدین آشتیانی، در مقدمه شرح فُصُوصالحِکَم قیصری مینویسد: شیخ اعظم مُحییالدین بْنِعَرَبى دشمنترین دشمنان شیعه امامیه است.
...
«اعیان ثابته» archetype، از ارکان عرفان اِبْنِعَرَبى است. خودش میگفت از آنجا که علم الهی، ازلی است؛ معلومات وی نیز میبایست ازلی باشد. او این معلومات ازلی را «اعیان ثابته» (صُوَر ازلی) مینامید. اعیانْ جمع «عین» است و عین به معنای «ذات» میباشد. عین ثابت به نمونه عالییی گفته میشود که کاملترین صفات یک نوع در آن جمع آمدهاست. ابن عربى در جای جای نوشتههایش، به ویژه در کتاب فتوحات این مبحث را با تعابیر گوناگون پیش کشیدهاست. اعیان ثابته بهلحاظ معنا سوابقی در اندیشه معتزله، داشتهاست. «اعیان ثابته» عبارت است از شىء بودن همه ممکنات، پیش از پوشیدن جامه هستى به آنها. از اینجاست که با توجه به مفهوم اعیان ثابته، مفهوم شیئیت (چیزی بودن) معدوم به میان مىآید. به قول عبدالرحمن جامی:
اعیان، همه شیشهای گوناگون بود - که افتاد در آن، پرتو خورشید وجود
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود - خورشید در آن به آنچه او بود، نمود
...
اِبْنِعَرَبى با اشاره به حدیث گنج پنهان (کنز مخفی): کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً فَأَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ (من گنج پنهان بودم. دوست داشتم که آشکار شوم. پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم) - اعیان ثابته را با گنج پنهان، این همانی کردهاست. مولوی هم در دفتر چهارم مثنوی به حدیث مزبور اشاره کردهاست:
خانه بر کن کز عقیق این یمن صد هزاران خانه شاید ساختن گنج زیر خانه است و چاره نیست از خرابی خانه مندیش و مهایست عاقبت این خانه خود ویران شود گنج از زیرش یقین عریان شود
ابن عربى «اعیان ثابته» را چنین توضیح مىدهد: ممکنات در حال عدمشان، در برابر حق قرار دارند که وی بر آنها نظر مىافکند و یکى را از دیگری، بنابر حقایقى که هر یک از آنها، در «شیئیت ثبوتش» در بر دارد، متمایز مىسازد. به بیانی دیگر هستی تنها یک حقیقت یگانه است، آن را از یک وجه خاص که بنگریم، خلق است، و از وجهی دیگر حق.
ما عدمهاییم و هستیها نما - تو وجود مطلقی، فانی نما
لذّت هستی نمودی نیست را - عاشق خود کرده بودی، نیست را
عرفا، ماهیت (طینت) را «عین ثابت» نامیدهاند. محقق سبزواری گفتهاست: «الاعیان ثابتة ما شمت رایحه الوجود». اشیاء تا زمانی که بوی وجود را استشمام کنند تغییر ناپذیرند. از «فیض اقدس و مقدس» و دیگر گزارههای مربوط به اعیان ثابته میگذرم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«وحدت وجود»، مبنای تفکر اِبْنِعَرَبى
مبنای تفکر اِبْنِعَرَبى «وحدت وجود» بود. اما اینکه او خالق نظریهٔ وحدت وجود بوده و دیگران از او گرفتهاند، واقعی نیست. چرا؟ چون سرچشمهٔ معانی عرفانی خراسان بود، بعلاوه، اِبْنِعَرَبى اندلسی، به احتمال زیاد، تا اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم در ایران چندان شناخته شده نبود و عطار و حافظ و دیگرانی که مسئله وحدت وجود را به زبان هنرمندانه و شاعرانه بیان کردهاند، ابن عربی را نمیشناختند. ضمناً ابن عربی خودش هیچوقت تعبیر وحدت وجود را بکار نمیبُرد. هرچند در آثارش (کتاب المعرفه، فتوحات و فُصوصالحِکَم) به مضمون آن و به «توحید وجودی» اشاره شدهاست.
...
پیش از ابن عربى، «اسکات اریژن» (یوهانس اسکوتوس اریوگنا) John Scotus Eriugena فیلسوف ایرلندی (۸۷۷م) نگاه وحدت وجودی داشتهاست. باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷م) هم به روشنى مىگفت: هر آنچه هست، در خدا است و بدون او نمىتوان هست باشد یا ادراک شود.
...
اِبْنِعَرَبى در کتاب المعرفه(ص ۱۲۸ و ۱۷۹) نوشته: بدان که حقیقت وجود یکی است و تعدد و کثرت در آن راه ندارد و به لحاظ تعینات و تجلیاتی که پیدا میکند تعدد و تکثر مییابد. او گزارههایی را به کار برده که ناظر به نظریه وحدت وجودند، ازجمله در کتاب فُصوصالحِکَم
و لیس فی الوجود الا وجود الحق (فُصوصالحِکَم، ص ۹۶)؛ فان الوجود، حقیقه واحده (همان، ص ۹۲)؛ و الیه یرجع الامر کله...، بل هویته هو عین ذالک الشیء (همان، ص ۱۷۰)؛
...
گزارههای وحدت وجودی در فتوحات مکیه هم کم نیست.
ان الحق هو عین الأشیاء (الفتوحات المکیه،،، ج۲، ص۳۳۳)؛
«سبحان مَن اَظهَرالاَشیاء و هو عَینُها: ستایشباد مر آن کسرا که اشیاء را پدیدارساخت و خودش عین آنهاست.
رگههایی از وحدت وجود در آثار عارفان پیش از اِبْنِعَرَبى نیز همچون ابوسعید ابوالخیر و حلاج و دیگران دیده میشود ولی آنها به وحدت شهودی نظر داشتند نه وحدت وجودی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وجود، تعریفناپذیر است، هرچند ما آنرا درک میکنیم
وحدت وجود یعنی وحدتِ وجودِ حقیقیِ مستقلِ قائمبهذات، و آن وجودی است بینیاز از غیر خود.
مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ...(نهجالبلاغه، خطبه اول) [خداوند] با هر چیزى هست، ولى نه به گونهاى كه همنشین و نزدیك او باشد، و غیر از هر چیزى است، ولى نه بدان سان كه از او دور باشد. ... وحدت وجود اشاره به بودِ واحد(حقیقت مطلق) و نمودهای متکثر است. وجودهای مقید و نسبی، «نیستوش» (شبیه آنچه نیست).
...
توجه داشته باشیم که «وجود، تعریفناپذیر است، هرچند ما آنرا درک میکنیم. آنچه تعریف میشود ماهیت است. تعریف با ماهیت و برای ماهیت است». (التعریف بالماهیه و للماهیه).
اِبْنِعَرَبى میگفت: «کان الله و لم یکن معه شی و الان کما کان» خدا بود و چیزی با او نبود و حالا هم همینطور است. بیند اندر ذره خورشید بقا - بیند اندر ذره کل بحر را ... چون صحبت از دریا شد، یادآوری کنم که قطره، همه اوصاف دریا را دارد اما محدود است و هر وجود محدودی نشانگر وجود نامحدود است. دریا، قطره است. نه قطره دریا. به قول نویسنده کتاب ارزشمند «قبض و بسط...»، اول، وجود را ببینیم. خداوند وجود است. علی بن ابیطالب گفته بود: ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ (من چیزی را نمیبینم، مگر با او، پیش از او و همراه او خدا را میبینم). من نخستین بار این جمله را در زندان قصر خواندم. یادم هست ساعتها قدم زدم و روی آن فکر کردم. به قول آندره ژید در مائدههای زمینی: او را نمیتوان در جایی جز همه جا دید. باباطر عریان زیبا تر گفتهاست: به صحرا بنگرم صحرا ته وینم - به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت - نشان روی زیبای ته وینم ... همه چیز وجود است و هستی است که صورتهای مختلف پیدا کردهاست. هر جا پای هستی در میان است خدا آنجا است. البته بعضیها وجودند و برخی وجود تر. یعنی از وجود (از خدا) پُر ترند... آیا این برداشت از وحدت وجود، همان پاننِتئیسم(همهدرخدایی) Panentheism است؟ در این صورت با پرسشهای زیادی (ازجمله مسئله شر) روبرو میشویم. شایان ذکر است که در پانتئیسم(همه خدایی)، اعتقاد بر این است که «خدا در همه چیز هست»، امّا پاننِتئیسم(همهدرخدایی) بر این اصل که «همهچیز، خداست» استوار است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اِبْنِعَرَبى اهل عشق و حال بود!
نظام عرفانی اِبْنِعَرَبى را «فلسفه خیال» نیز میگویند. وی در اشعارش اشاره کرده که اگر خیال نبود، ما اکنون در عدم بودیم و هیچ یک از اغراض و نیازهای ما برآورده نمىشد. او خواب و رؤیا را پهنه فعالیت و خلاقیت خیال مىشمرد.
...
اِبْنِعَرَبى اهل عشق بود! دختری اصفهانی به نام «نظام» را دوست میداشت و در شعری از او یاد کردهاست. اُعانِقُها وَ النَّفسُ بَعدُ مَعشوُقه، اِلَیها وَ هَل بَعدَ العِناقِ تَدانی. به مضمون شعر ابن عربی که فراتر از معانقه(دست در گردن دوست انداختن و بوسیدن) است، اشاره میکنم: محبوب خویش را میبویم و میبوسم و با او میآمیزم ولی باز میبینم به او اشتیاق دارم. مگر از این نزدیک تر هم چیزی هست؟ کَأَنَّ فُؤَادی لَیسَ یُشفی غَلیلُهُ، سِوی اَن یُری الرّوحانِ یَتَّحدانِ. آتش درونی من همچنان زبانه میکشد تا جان ما در هم شود و به یکتایی و یکتویی برسیم. یک جا مینویسد: ابرها گریه میکردند و شکوفهها لبخند میزدند... مقوله عشق، در آموزههای ابن عربی، برجسته است.
...
آثار وی از ده تا و بیست تا و صد تا، بیشتر است که هر کدام ویژگی خاص خودش را دارد و از ذکر نامشان میگذرم. از همه مشهور تر، «فُصوصالحِکَم» است که متجاوز از یکصد شرح بر آن نوشتهاند، و نیز فتوحات که بیش از ۳۵ سال روی آن وقت گذاشت. کتاب فُصوصالحِکَم به هستی و انسان از منظر وحدت وجود، مینگرد و درعینحال به تفاوتها هم توجه میدهد. او یک مطلب را بارها و بارها تکرار میکند اما هربار که برسر آن میرود نکتهای یا پیچشی تازه در سخن او پیدا میشود. سخن اِبْنِعَرَبى گاهی در اوج شیوایی است و زمانی چندان پیچیده است که جز با توسل به رمز گشاییهای شارحان چیزی از آن نمیتوان حاصل کرد. مخالفین ابن عربی معتقدند وی در فُصوصالحِکَم، رفتار پیامبران را زیر سؤال میبرَد. اما هوادرانش میگویند کسی که معنای وحدت وجودِ اِبْنِعَرَبى را درک نکند فقط با خواندن فصوص نمیتواند به درک سخنان وی دست یابد.
ــــــــــــــــــــــــــ
ابن عربى در مبحث «حیرت» از کتاب فتوحات بر این نکته تأکید مىکند که ذات شناختنى نیست. سبب حیرت ما در آگاهى از خدا این است که ما در جست و جوی شناختن ذات او هستیم. وی در فُصوصالحِکَم هم بحث حیرت و راز را پیش کشیده و این نیایش پیامبر را برجسته میکند: اللهم زدنی فیک تحیرا. خدایا در حیرتی که مرا به تو هست بیفزا
عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
وصلِ تو کمالِ حیرت آمد
از هر طرفی که گوش کردم
آوازِ سؤالِ حیرت آمد
منابع
توسی هیکوایزوتسو، زندگی و اندیشه اِبْنِعَرَبى
هانری کُربَن، خیال خلاق در تصوف اِبْنِعَرَبى
یوسف ابوکرم، حقيقة العباده عند محيي الدين بن عربي
قاسم کاکائي، وحدت وجود به روايت ابن عربي و مايستر اکهارت
محمد مددپور، نظری اجمالی به سیر و سلوک و آراء اِبْنِعَرَبى
سلمان صفوی، مبانی کلیدی فهم فُصوصالحِکَم اِبْنِعَرَبى
محمود محمودالغراب، اندیشههای اِبْنِعَرَبى در باب خیال، ترجمه محمد فرهمند
نصر حامد ابوزید، هکذا تکلم اِبْنِعَرَبى
محسن طیبنیا، اِبْنِعَرَبى از نگاهی دیگر
محسن جهانگیرى، محیى الدین ابن عربى...
غلامحسین ابراهیمی دینانیِ، عالم خیال در نظر مولوی و اِبْنِعَرَبى
میرزا محمدعلی شاه آبادی، شرح فُصُوص اِبْنِعَرَبى
ابن عربی، ترجمانالاشواق، برگردان امیرحسین الهیاری
رِنالد الین نیکلسون، یادداشتهایی در باب فُصوصالحِکَم مُحییالدین بْنِعَرَبى، ترجمه آوانس آوانسیان
ابن عربی، کتاب الحکمه (کتاب الحِکَم). ترجمه و شرح علی شالچیان
محمد خواجوی، خاتم الانبیاء از دیدگاه اِبْنِعَرَبى و حکیم ترمذی
من پیشتر از ابوعلی سینا، ابوحامد محمد غزالی، محمد بن زکریای رازی، عمر خیام، ملاصدرا و ابونصر فارابی گفته و نوشتهام.اکنون به شیخ اشراق، شهابالدین سُهرِوَردی (۵۸۷-۵۴۹) میپردازم. به قول سنایی:
این سخن باز هم از آن نمط است - نه چو دیگر سخن حدیث بط است
پیش از ورود به بحث یادآورشوم که ما سُهرِوَردی دیگری هم داریم. شهابالدین ابوحفص عُمَر سُهروَردی (۵۳۹–۶۳۲) نویسنده کتاب عَوارفُالمَعارف، او غیر از سُهروَردی، صاحب کتاب حِکْمُة الْاِشْراق و عقل سرخ است.
من پیشتر در مورد ابوعلی سینا، ابوحامد محمد غزالی، محمد بن زکریای رازی، عمر خیام و ملاصدرا... گفته و نوشتهام که ویدئوها و مقالات مربوط به آن، در یوتیوب و سایت خودم ثبت شدهاست. در این بحث به ابونصر فارابی میپردازم، همو که تصریح میکرد سیاست، تامین سعادت آدمی در جامعه است. فارابی متاثر از فلسفه جمهوریت افلاطون و نظریه پادشاه فیلسوف بود.
ملاصدرا-صدرالدین محمد قوامی شیرازی(صَدراُلمُتألهیّن) فیلسوف ایرانی و بنیانگذار حکمت متعالیه است که حدود ۵ قرن پیش، در سده دهم و یازدهم هجری قمری میزیست.وی تعلیمات حکمت «اشراق» و «مشا» و آراء صدرالدین قونوی و محیالدین عربی و.. را بر پایههای برهانی استوار کرد.ملا صدرا اتحاد عقل و عاقل و معقول، اصالت وجود، اعتباریت ماهیت و حرکت جوهری را بر سر زبانها انداخت. بعدها این پرسش پیش آمد که آیا «با نردبان حرکت جوهری ماده میتواند به عالم معنا صعود کند و از جهان شهود پا به جهان غیب بگذارد»؟
این بحث به عُمَر خَیام میپردازد. رندی که با کوزهگر دهر، که جام لطیف میسازد و بر زمین میزندش، چون و چرا میکرد. به لحاظ تاریخ علم، تاریخ فکر و تاریخ ادبیات، شناخت خَیاّم که خیمههای حکمت میدوخت، ضروری است. در سرودههای خیام، ایمان و شک، اطاعت و عصیان و لحظه و ابدیت در مواجهه با یکدیگر قرار میگیرند و او دنیا را به سان تصاویری پیدرپی میبیند که گِرد فانوس خیال، چندی پدیدار میشوند و سپس در صندوق عام ناپدید میشوند.
میخواهم که دادِ این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند. غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنائی بزرگ افراشته گردانم چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند. این بحث به «تاریخ بیهقی» - ترکیب بدیعی از اندیشه تاریخی و نثر پارسی - اشاره دارد که ۵۰ سال تاریخ عصر سلجوقی و غزنوی را به تصویر کشید. نویسندهاش «ابوالفضل بیهقی» آن را «دیبای خسروانی» نامیدهاست. او تاریخ خود را -درعین حقیقتپژوهی و نمایش حقایق - بصورت رمانی بسیار گیرا نگاشتهاست.
مقاله فرضیه نسبی را دکتر تقی ارانی شهریور ۱۳۱۳ نوشته است. دکتر تقی ارانی در مقدمه مقاله مینویسد فرضیه نسبی بیش از آنچه مستحق بوده اشتهار یافته است و در علم امروز مطلب مهمتر لز قبیل تئوری کواتتها و مدل اتمها زیاد است...این فرضیه یک جنبه اجتماعی و عمومی دارد و طبقات ارنجاعی آنرا بطرز غلط بحث نموده مانند همیشه بنفع خود تفسیر میکنند... شایان ذکر است که این نظریه و هیچ نظریه علمی دیگر دارای اهمیت عظیم مافوق درک بشر نمیباشد.
این میثاق در ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ به تصویب سازمان ملل متحد رسید و مجلس شورای ملی ایران هم ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۴ آن را تصویب کرد. با توجه به این که بر طبق اصولی که در منشور ملل متحد اعلام گردیده است شناسایی حیثیت ذاتی و حقوق یکسان و غیرقابل انتقال کلیه اعضای خانواده بشر مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان است.
با اذعان به این که حقوق مذکور فوق ناشی از حیثیت ذاتی شخص انسان است... و ...
(...) کشورهای طرف این میثاق با مواد زیر موافقت دارند...
ما مردم ملل متحد با تصمیم به:
محفوظ داشتن نسلهای آینده از بلای جنگ که دوبار در مدت یک عمر انسانی افراد بشر را دچار مصائب غیر قابل بیان نموده،
با اعلام مجدد ایمان خود به حقوق اساسی بشر و به حیثیت و ارزش شخصیت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن و همچنین بین ملتها اعم از کوچک و بزرگ و،
ایجاد شرایط لازم برای حفظ عدالت و احترام الزامات ناشی از عهدنامهها و سایر منابع حقوق بینالمللی و،
ترویج پیشرفت اجتماعی و استانداردهای بهتر زندگی در آزادی بیشتر...
[باید] تحمل را تمرین کرده تا با هم به عنوان همسایگان خوب در صلح با یکدیگر زندگی کنیم...
کنفرانس تهران که با نام رمز Eureka یوریکا εὕρηκα، همان «یافتم یافتم» ارشمیدس نامگذاری شده بود، تاثیر زیادی بر ایران و آینده جهان گذاشت، نشست مزبور که اواخر جنگ جهانی دوم و یورش نهایی علیه آلمان و متحدانش (ایتالیا و ژاپن و...) بر سر زبانها افتاد، از ۶ تا ۹ آذرماه ۱۳۲۲ (۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳) با شرکت چرچیل و روزولت و استالین - بدون این که دولت ایران خبر داشته باشد- در محل سفارت شوروی (سابق) در تهران برگزار شد. استالین، میزبان چرچیل و روزولت بود.
نه فقط اسرائیل، حماس نیز، مُعاف از رعایت حقوق بینالملل بشردوستانه نبوده و نیست. بماند که جنگ حماس و اسراییل جنگ ما نیست بویژه که ریشه دواندن ارتجاع و عقبماندگی را در پی خواهد داشت و خروجی آن رشد تحجر و بنیادگرایی، و گردابی است که همه منطقه را درخود فرو میبَرد. من سنخیتی با حماس نداشته و ندارم. ثبت منشور آن که می ۲۰۱۷، منتشر شد «الوثيقة السياسية الجديدة لحماس» برای آشنایی بهتر با آن گروه، و مبارزه با فراموشی است.
نهم نوامبر ۱۹۸۹ (۱۸ آبان ۱۳۶۸) دیوار برلین فرو ریخت و گرچه فقط در آجر و خشت و بتون فروریخت، اینجا و آنجا پیچید . برای بررسی همه جانبه این موضوع، میتوان به گذشتههای دور تر هم رفت، دورانی که سوسیالیستهای آلمان، فعال بودند، پیش از رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت که حدود صد سال پیش به قتل رسیدند، زمانیکه حزب کارگران سوسیال دموکراتیک آلمان و امثال فردیناند آگوست بهبل (شخصیت برجسته آن جنبش) بر سر زبانها بود...
این بحث به «کورش تاریخی» اشاره دارد. کورش تاریخی با توهمات ما و آنچه از قرن بیستم به بعد در باره وی بر سر زبانها افتاده، از بُنیاد متفاوت است. ضرورت طرح اینگونه مباحث آشنایی با تاریخ پُر فراز و نشیب میهن ماست که غالباً با آن بیگانهایم. درست است که در گذشته نباید زیست اما به گذشته باید نگریست. به قول شکسپیر در نمایشنامه توفان: What,s Past Is Prologue (گذشته پیش درآمد اکنون است).در این بحث به استوانه کورش Cyrus Cylinder هم، اشاره میشود که جوهر و مضمونش احترام به حقوق انسانی، توسط نیاکان ماست و تأثیر معنوی آن کمتر از سند Magna Carta (مگنا کارتا) در اروپا نیست.
♦️ قرار بود که سه ناوچه در بندر شربورگ تحویل ایران گردد. مسیر این ناوچهها عبور از تنگه جبل الطارق، مدیترانه، کانال سوئز، دریاى سرخ و آبهاى ایران در خلیج فارس بود.
♦️ تصمیم گرفته شد دریادار حبیب اللهى و گروه کماندویى وى تحت پوشش دانشجویان اقیانوسشناسى، یک یدک کش کرایه کنند و با آن به ناو تبرزین نزدیک شوند.
♦️ کماندوها با اسلحه قلابى وارد ناو شده و با اطلاع قبلى، از طبقه پایین ناو سلاحهاى واقعى را برداشته، ملوانان ناو را وادار به تسلیم و در اتاقک پایین ناوچه زندانى کردند و ناو سریعاً به حرکت خود ادامه داد و وارد آبهاى بینالمللى شد.
هفتم اکتبر ۲۰۲۳، یکی از ۱۷ گروه فلسطینی که از قضا، خود اسرائیلیها از برپایی و قوام آن، استقبال کردند (حماس) ــ «بار خاطر» شد و یورش گستردهای را علیه اسرائیل از نوار غزه در دستور کار خود قرار داد.
از بدو شکلگیری و شاخ و شانه کشیدنهای حماس، وجود و حضور آن در جبهۀ جنوبی به سود اسرائیل بود، چرا؟ چون عملا سازمان آزادیبخش فلسطین (عرفات) و امثال جورج حبش را تضعیف میکرد و به اسرائیل امکان میداد بگوید که نمیتواند با یک جامعۀ فلسطینی در هم ریخته مذاکره کند.
عملیات پنجهٔ عقاب Operation Eagle Claw در ایران، معروف به عملیات طبس؛ نام عملیاتی نظامی بود که توسط نیروی دلتای نیروی زمینی ایالات متحده در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ برای آزادسازی آمریکاییهای گروگان گرفتهشده در سفارت ایالات متحده در تهران انجام شد. جیمی کارتر، که گروگانگیری را اقدامی «باجخواهانه» و گروگانها را «قربانیان تروریسم و هرج و مرج» خوانده بود، پس از شکست مذاکرات آزادسازی گروگانها، و قطع روابط دیپلماتیک با ایران، عملیات پنجهٔ عقاب را در دستور کار خود گذاشت. طی این عملیات، ۶ هواپیما و ۸ بالگرد نیروهای مسلح آمریکا برای آزادی ۵۳ گروگان در تهران، وارد حریم هوایی ایران شدند.
در پرونده حمید نوری «توماس ساندر» Tomas Zander و «آنا لیلینبرگ گولسجو» Anna Liljenberg Gullesjö به عنوان قاضی و چهار نفر نیز به عنوان هیأت منصفه، قضاوت را بر عهده داشتند. >/ذق<در پایان حکم دادگاه آمده هنگام تصمیمگیری چهار عضو هیأت منصفه شرکت داشتند و دادگاه به اتفاق آرا رای داده است.
در مورد وقایع اتفاقیه مرداد و شهریور سال ۶۷، که مسؤولیت آیتالله خمینی در آن تردید برنمیدارد، من در نوشتهها و ویدئوهای خودم، بجای کشتار یا قتل عام، «اسیرکُشی» را بکار میبرم که در هر آیینی کاری است پلید. حتی در تاریخ اساطیری؛ وقتی تورانیان از ایرانیان شکست میخورند، کیکاوس خواهان قتل اسیران تورانی است اما سیاوش حاضر به اسیرکُشی نمیشود.
این بحث به یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران که در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه روی داد و در ایران منشاء قدرت را از آسمان بهزمین کشید، اشاره دارد. انقلاب مشروطیت - جنبش بزرگی که جوهر و مضمونش جدا از مقوله آزادی و اصل تفکیک قوا، مسألهی بازسازی میهن، رهایی از سلطهی خارجی و برقراری امنیت و ثبات سیاسی در کشور بود. مشروطه بخشی ماندگار از تاریخ ما است و از یک زاویه میتوان گفت نسبت تاریخ ایران به انقلاب مشروطه شبیه تاریخ معاصر اروپا به انقلاب کبیر فرانسه است.
در این بحث با اشاره کوتاه به پیشزمینههای جنگ هشت ساله و قطعنامه ۵۹۸، سخنان عبرتانگیز مسؤول اول مجاهدین در نشست توجیهی عملیات فروغ جاویدان بازگو میشود. نشست مزبور که در عراق در قرارگاه اشرف تشکیل شد، به بیش از سی سال پیش (جمعه ۳۱ تیر سال ۶۷) برمیگردد. حرفهایی که در آن نشست رد و بدل شده، حکم یک سند را دارد و حق بود پیش از آن که نامحرم زهرش را در آن بریزد و یا گرد و غبار زمانه بر آن بنشیند، بی کم و کاست، و نه با گزیدهسازیهای دلخواه، منتشر میشد.
این بحث به دکتر علی شریعتی که مقوله فلسفی «آوفهِبونگ» Aufhebung را معنای تازه بخشید، میپردازد. آوفهِبونگ ﻣﻔﻬﻮم ﻣﺮﮐﺰی دﯾﺎﻟﮑﺘﯿﮏ ﻫﮕﻠﯽ و اشاره به یکی از کلمات فلسفی او است. کهنه را نفیکردن و طرح نو درانداختن است. کهنه را نفی کردن اما نه آنچنان که جنبههای مثبتش گم و گور و حذف شود. پس زدن و در عین حال برکشیدن و کشف پیوندی دیگر و پیچیدهتر است که در آن تنش تضاد، انگیزه پیشرفت شود. در واقع آنچه از میان برداشته میشود، هیچ و نابود نشده، بلکه تبدیل میشود.