پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۴ / Thursday 16th October 2025

 

مجبوریم مختار باشیم
این مطلب هنوز آماده نیست  

گر شتربان اشتری را می‌زند
آن شتر قصد زننده می‌­کند
خشم اشتر نیست با آن چوب او
پس ز مختاری، شتر بردست بو


 
سلام بر شما خانمها و اقایان محترم، دوستان پاکیزه رأی و پاک اندیش. این بحث به جبر و اختیار اشاره دارد که به قدمت تاریخ فلسفه است و بزرگترین مساله همه دانشوران عالم بوده، هست و خواهد بود. شاید برای بیشتر ما این پرسش پیش آمده که اگر زنجیره شوندها و شدها (علت و معلول) یا فرنودها و فرنوده‌ها (دلیل و مدلول) در کار هستند و انتخاب‌های ما را پدید می‌آورند، اختیار اصلاً معنایی دارد؟ آیا آنچنان که خیام می‌گفت: ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت‌باز؟ از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؟...
چرا در انبارکاه جبر، دنبال سوزن اختیار بگردیم؟ گفته‌ می‌شود آزادی اراده وهم و توهمی بیش نیست اما در واقعیت ما با اختیار به جنگ سیاهی می‌رویم. اگر اختیار و فردیت فرابرنده نبود ما هنوز بالای درختها، از این شاخه به آن شاخه می‌رفتیم.
 
در روزگار دغل و فریب که گرگ و روباه و موش دست به یکی کرده بر طبل ستمگران می‌کوبند، در رویارویی با بی مروتی، خودکامگی و مناسبات ظلمانی، دغدغهِ ستمدیدگان گذراندن شمع روشن وجود از میان تاریکی ‌است و این کار بدون اختیار ممکن نیست. بله دغدغهِ ستمدیدگان گذراندن شمع روشن وجود از میان تاریکی ‌است کدام تاریکی؟ ابتذال حقیری که گاه همه جا را فرا می‌گیرد و صغیر و کبیر را تابع تعادل قوا کرده، به رکوع و سجود و مدح و ثنا می‌کشاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در بحث جبر و اختیار، چنانچه بخواهیم سایه روشن‌ها را ببینیم و همه جانبه وارد شویم، باید به علم که شعر واقعیت است تکیه کنیم. از این ‌رو، آشنایی نسبی با فیزیک، با ذهن و ویژگی‌های آن، همچنین با نوروساینس Neuroscience ضروری است. منظور دانش مطالعهٔ سامانه عصبی است که به درک ویژگی‌های نورون‌ها و مدارهای عصبی می‌پردازد.
از همین آخری شروع کنیم، نوروساینس.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیش از ۸۶ میلیارد پی‌یاخته (نورون neuron) در مغز ما وجود دارند. نورون سلولی است تحریک‌پذیر که در دستگاه عصبی ما پتانسیل عمل ایجاد می‌کند. فعالیت مغزی به دلیل اتصالات بین نورونی و آزاد شدن ناقلان عصبی از آن‌ها، در پاسخ به پتانسیل عمل شکل می‌گیرد. نورون‌ها به یکدیگر متصل می‌شوند تا مدارهای عصبی و سامانه‌های شبکه‌ای را تشکیل دهند؛ نتیجه این ساختار، مداری است که براساس فرایند انتقال عصبی عمل می‌کند. مدارها پیام‌ها را از گیرنده‌های حسی دریافت و به سمت مغز هدایت می‌کند تا پاسخ مناسبی به این پدیده‌ها داده شود.
نورون‌ها، پیام عصبی را به بافت‌ها و اندام‌های بدن، مانند ماهیچه‌ها، غدد و نیز دیگر نورون‌ها می‌فرستد و از این طریق با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند.
در مغز ما Circuit (سِه رکِت) مدارهایی هست که از ژن‌ها، نظام خانواده، نظام سنت، نظام مذهب... نظام آموزش، نظام اجتماعی و تجربیات روز مره... و خیلی چیزهای دیگر متاثر شده و ما را به سوی این انتخاب و آن انتخاب می‌کشاند. انگار پیش از این یا آن گزینش، مدارها circuits در مغز ما برای این کار آماده شده، کار خودشان را می‌کنند.
 
مغزی که استدلال می‌کند، محصول شکل‌گیری قشر جلوی پیشانی Orbitofrontal cortex است که پروسه ذهنی تصمیم‌گیری را هدایت می‌کند و در پیش‌بینی نتایج تصمیمات گرفته شده و تطبیق رفتار با پیامد آن نقش ایفا می‌کند.
مغز ما متاثر از ژنتیک، تعلیم و تربیت، اجتماع، خانواده، مدرسه و دهها و صدها فعل و انفعال دیگر است، حتی
آنچه از ابتدای بیگ بنگ یعنی از نقطه آغاز جهان شناخته شده ما، رخ داده‌است. برآمد و برآیند همه اینها بر مغز تاثیر گذاشته، مغز هم به رفتار ما تحمیل می‌کند و باعث انتخاب می‌شود.
ما در گرفتن و نگرفتن اطلاعات، مقهور داشته‌های پیشینی خودمان هستیم. هر اتفاقی که در مغز ما می‌افتد، برآمد داشته‌های پیشینی، و اطلاعاتی است که در ذهن ماست. پردازش با پردازشگرهای مغزی هم جزو اطلاعات هستند. ما برآمد داده‌ها و مقهور داده‌ها بوده و از این لحاظ آزاد آزاد نیستیم.
تصمیمات ما توسط نورون‌های مغز بر اساس تجربیات گذشته، اعتقادات، نیازهایمان و تحت تاثیر عوامل محیطی بطور اوتوماتیک گرفته شده و به قسمت آگاهی مغز مخابره می‌شود. ولی چون این زمان خیلی خیلی کوتاه است تصور می‌شود خودمان تصمیم گرفتیم! درواقع قبل از اینکه خود شخص بفهمد، تصمیم گرفته شده، و شخص بعد از آن متوجه می‌شود ! گفته می‌شود جهل انسان نسبت به ساختار و کارکرد مغز، تصور «نادرستِ» وجود اختیار و اراده ی آزاد را برای او ایجاد می‌کند.
آیا سامانه عصبی به ویژه مغز امکانی برای اندیشیدن به اختیار فراهم می‌آورد؟ بنا بر آزمایش‌های بنجامین لیبت Benjamin Libet و رودلفو لیناس Rodolfo Llinás رفتارهای ما برآمد تخلیه الکتریکی هم هست که پیش از اراده ما رخ داده‌ و صادر شده‌‌اند. یعنی قبل از آنکه اراده کنیم کاری را انجام دهیم، در مغز یک موج آمادگی پیدا می‌شود. این است که کار را انجام می‌دهد و وقتی به یک ناحیه مغز (ناحیه متمم حرکتی) می‌رسد ادراک اراده پیدا می‌شود.
یبنجامین لیبت مطالعاتی را بر سیستم اعصاب بدن انجام داد و با آزمایش نشان داد قبل از هر انتخاب (و آگاهی از آن انتخاب)، فعل و انفعالات مغزی حدود ۳۰۰ میلی ثانیه millisecond در مغز ظاهر می‌شود. بسیاری، این نتایج را اثبات عدم وجود آزادی انتخاب (و حتی دوگانه‌انگاری) دانسته‌اند. اما خود لیبت اصرار بر وجود آزادی انتخاب free will داشت. (میلی ثانیه برابر با یک‌هزارم ثانیه است).
از نگاه فیلسوفانی مانند دانیل دنت، بسیاری از وجوه مهم و مرسوم اختیار با یافته‌هایی که از علوم اعصاب به دست آمده، هم‌خوانی دارد. دانیل دِنِت در حوزۀ ذهن، زیست شناسیِ تکاملی، اختیار، و فرگشت (نظریه تکامل) قلم می‌زد و به ارائه یک فلسفه ذهن مبتنی بر تحقیق تجربی اهمیت‌ می‌داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در بحث جبر و اختیار به مکانیک کوانتم، Quantum mechanics شاخه‌ای بنیادی از فیزیک نظری که با پدیده‌های فیزیکی در مقیاس میکروسکوپی سر و کار دارد هم، اشاره می‌شود. مکانیک کوانتومی بنیادی‌تر از مکانیک نیوتونی و الکترومغناطیس کلاسیک است و توصیفی سازگار از ذرات در اندازه‌های اتمی و زیراتمی (کوچکتر از اتم) در اختیار می‌نهد
در مکانیک کوانتوم که با اشیاء بسیار ریز سروکار دارد مشاهدهٔ یک سامانه بدون تأثیرگذاری بر آن ممکن نیست و بنابراین مشاهده‌گر را باید بخشی از سامانهٔ مورد مطالعه فرض کرد.
 
در ذرات زیر اتمی (کوچکتر از اتم) برخی رخدادها توضیحی نداشته، در چرخه تعیّن‌گرایی یا دترمنیسم Determinism نیست. ظاهراً «الله بختکی» می‌نماید درحالیکه بر اساس تعیّن‌گرایی، سیستم جهان دارای نظمی عِلّی، قانونمند و جبری است.
ذرات زیر اتمی را نمی‌توانیم دقیق determine تعین کنیم. حوزه هایی از جهان ذرات هستند که نمی‌توانیم بر اساس اصل علیت توضیح‌شان بدهیم.
اما تصادفی بودن و randomness و اینکه در فیزیک در سطح ذرات اتمی و غیراتمی، با عدم قطعیت روبرو می‌شویم هم، جای اما و اگر دارد.
 
اصل عدم قطعیت در شکل استاندارد خود بیان می‌کند که اندازه‌گیری مکان و تکانه در یک لحظهٔ مشخص، تا حدی می‌تواند دقت داشته باشد که با افزایش دقت اندازه‌گیری یکی از این کمیت‌ها، دقت اندازه‌گیری کمیت دیگر کاهش می‌یابد.
اصل عدم قطعیت مسئولیت کلیهٔ آشفتگی‌هایی که مشاهده‌گر بر روی سامانه و خطای نتیجه‌شده می‌گذارد را بر عهده می‌گیرد، هرچند این بیان رایج‌ترین تعبیر عدم قطعیت نخواهد بود.
 
مکانیک کوانتوم فقط ابعاد زیر اتمی را دربرنمی‌گیرد. ازاین‌گذشته، برخی مشاهدات و پدیده‌ها از این رو «تصادفی» انگاشته می‌شود که هنوز الگوی شکلگیری معینی برای آن درک نشده‌. تصادفی بودن پدیده‌ها به این معنی است که رابطه علت و معلولی قابل درکی در آن مشاهده نمی‌شود، نه اینکه علتی ندارد و اصلا و ابدا از قانون علت و معلولی پیروی نمی‌کند.
در اصل علیت کلاسیک، زمان، خطی در نظر گرفته می‌شود اما زمان یک پدیده خطی و مطلق نیست. یعنی در صورت مشاهده یک پدیده لزوما نباید علت قابل درک و مرتبطی برای آن پدیده مشاهده شود نه اینکه مطلقا علتی ندارد.
تصادفی بودن یعنی این. راندوم نس- در بعد زمانی مکانی که آن پدیده مشاهده شده معنی دارد نه به شکل مطلق.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرچند ما در چنبره جبرها، اختیار – اختیارکی – هم داریم. اما خیلی‌ها، اختیار را به ایلوشن (وهم و توهم) نسبت می‌دهند. برخی هم از موضع سازگاری compatibilism به جبر و اختیار می‌نگرند و در جهت معنا دار شدن زندگی برای انسان، زیستن به گونه‌ای که برای ما توهم اختیار ایجاد کند را ضروری می‌دانند. دانیل دنت می‌گفت وقتی به مردم می‌گوییم اراده آزاد توهم است، آن‌ها کمتر نگران پیامدهای منفی اعمال خود می‌شوند.
همه ما از یک خمیریم ولی تنورمان علیحده است و مجبوریم مختار باشیم. انسان با نقش تاریخی‌اش، نه فقط با ریشه‌های برآیشی و ژنتیکِ‌، بلکه در گره گشایی و محدودیت زدایی (در اختیار) هم تعریف می‌شود،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همهٔ جاندارانِ جهان، بویژه انسان، پیرو الگوهای ژنتیک رفتاری و کرداری خویش‌اند و نمی‌توانند از هیچ‌یک از آن الگوها سر باز زنند و هنجاری، رفتاری یا کرداری دیگرگونه در پیش گیرند. توجه داشته باشیم که تنها انسان است که می‌تواند به کانونی‌ترین خواهش‌های خود «نه» بگوید.
انسان در حالت عدم تعادل ترمودینامیکی با دنیای اطراف خودش است. همه چیز در اطراف ما، طبق قوانین ترمودینامیک دارند رو به کهولت می‌گذارند اما انسان قابلیت این را دارد که نظم درست کند. هم در بدن خودش نظم وجود دارد و هم دنیای اطراف خودش را منظم کند. در حالیکه بنا بر قوانین ترمودینامیک جهان در حال افزایش آنتروپی و بی نظمی است.
انسان از وجودِ خود در جهان آگاه است، بنابراین می‌تواند خود را در سویی و جهان را در سوی دیگر بپندارد. این آگاهی سبب می‌شود که انسان بتواند رفتاری ابزارگونه با جهان داشته باشد و پدیده‌های آن را در راستای رفاهِ خود زیرورو کند و بکار گیرد.
توانایی نوآوری انسان ریشه در ذهنِ پیوند آفرین او دارد. پیوندِ میان تنهٔ درختی که بر روی پهنای نهر افتاده و پل‌سازی را می‌توان نمونه‌ای از این چگونگی دانست. بسیاری از اندیشه‌های گره گشا و محدودیت زدای انسان، این گونه شکل گرفته‌است. از الهام گرفتن از نیشِ پشهٔ مالاریا برای ساختن «اره – سوزن» در جراحی گرفته تا چسبِ ضدآب با بکاربردن تکنیک‌های چسبیدنِ حلزونها و جلبکهای آبزی و ایده گرفتن از ساختارِ گردنِ زرافه برای مبازره با واریسِ رگهای آدمی و گرته برداری از مجرای بینی شتر برای شیرین کردنِ آبِ دریا... و از این قبیل.
یکی از آخرین مشاهدات انسان از طبیعت و بهره‌وری کاربردی آن ساختنِ پدیده‌ای تازه، ساختنِ جعبهٔ سیاهِ هواپیما از روی استخوان‌بندیِ استوارِ سروگردنِ دارکوب است. چون این پرنده ناگزیر از نوک زدن‌های چکشیِ پیاپی بر تنهٔ چوبین درختان است، ساختارِ استخوانیِ سروگردنِ او چنان ضربه پذیر و آسیب گریز است که می‌تواند مایهٔ رشکِ همهٔ قهرمانان سنگین وزنِ بوکس جهان باشد! این ساختار، آموزه‌های گره گشایی برای مهندسان هواپیما در ساختنِ جعبهٔ سیاه کارآمد داشته‌است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ذهنِ انسان را باید شگفت‌ترین برآیهٔ هستی دانست زیرا برآیش آن، به انسان توانایی‌های بزرگی مانند؛ پنداشتن و انگاشتن داده‌است. این که جانوری بتواند پرتوی از پدیده‌های جهان را در گوشه‌ای از مغزِ خود پدید آورد و هرگاه که بخواهد، آن را در دسترسِ چشمِ درون خود بگذارد، پدیده‌ای آنچنان شگفت است که آسان از آن نمی‌توان و نباید گذشت. این چگونگی، انسان را در بخشبندیِ زمان به گذشته و اکنون و آینده، توانمند می‌کند و توانایی بهره‌وری از گذشته را در راستای برنامه‌ریزی برای آینده در ذهن او پدید می‌آورد.
انسان اساساً موجودی دگرگون‌شونده است، جبرهای فردی و اجتماعی البته تاثیرگذار است، اما نمی‌تواند برای همیشه به او قفل بزند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این در حالی است که کدها و سازه‌های وراثتی(ژنتیکی) که از نسل‌های پیشین به ما رسیده، کُدهای ساختمان عصبی دماغی(کورتکس) که تا ده سالگی حالت مومی شکل دارد و نقش می‌پذیرد و بعدها به تدریج از این خاصیتش کاسته می‌شود، نوع ترشحات غده‌ها، ساختمان اعصاب و درجه تحریک‌پذیری و ترمز پذیری آنها و ساختمان بقیه اعضاء که تیپولوژی انسان را تشکیل می‌دهد، همه، بخشی از جبرهای فردی است که کارکردهایشان در مختصات روحی انسان بی‌تاثیر نیست و تغئیر آنها بسیار دشوار است.
موقعیت طبقاتی و نحوه زیست‌ هم، در اندیشه و کاراکتر ما تاثیر دارد. امکاناتی که از جهت مالی و فرهنگی و... در دسترس داشته (یا نداشته) و آداب و رسوم و نظامات محیط جامعه‌ای که در آن بسر می‌بَرد و... یعنی عوامل مربوط به جبر اجتماعی هم، اختیار آدمی را محدود می‌کند، با این همه، انسان بی اختیار بی‌اختیار نیست. یا بهتر بگویم اختیارکی دارد. بفول مولوی:
این که فردا این کنم یا آن کنم؟
این دلیل اختیار است ای صنم
بماند که او یک جای دیگر به جبر گوشه می‌زند:
ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حمله‌مان از باد باشد دم بدم
ما که ایم اندر جهان پیچ‌پیچ
چون الف از خود چه دارد هیچ هیچ
آری همه ما بنوعی در دایره جبرها بوده و هستیم.
تمام حوادثی که از ابتدای بیگ بنگ یعنی از نقطه آغاز جهان شناخته شده ما، تا تولد پدر و مادر‌مان اتفاق افتادند خارج از اختیار من نوعی، و جبری بودند و اختیار هیچ نقش و تاثیری در پیداش آنها نداشت.
از لحظه تشکیل سیناپس‌های شبکه عصبی تا سنِ تمیز خوب از بد، تصمیمات و رفتارهای ما خارج از اختیارمان بوده‌اند. سیناپس Synapse یک ساختار زیستی در پایانهٔ همه آکسون‌ها است که از راه آن یک سلول عصبی پیام خود را به دندریت، جسم سلولی یا آکسون یک یاخته‌ی عصبی دیگر یا سلولی ماهیچه‌ای یا یک غده می‌فرستد.
هیچکس پدر و مادر و محل تولد خودش را انتخاب نکرده‌است، اگر پدر یا مادر ما فرد دیگری را بعنوان شریک زندگی برگزیده بودند، کسان دیگری اکنون، جای من و شما بودند با نام و شکل و خصوصیات دیگری.
از این گذشته، ما در چنگال نرون‌های مغزی خودمان اسیریم که به کدام سو ما را بکشند. بود و باش ما بنوعی، محصول نورون‌های مغزی هستند.
هر یک از عضلات من که حرکت می‌کند، نورونی در مغزم آن عضله را تحریک کرده. و یک نورون دیگر آن نورون را تحریک کرده. بین این نورون‌ها یک زنجیره علّی وجود دارد. من نمی‌توانم به علّیت بین این نورون‌ها معتقد باشم، و بعد صحبت از اختیار کنم.
البته، اینکه نورونی فعالیت کند و نورون دیگری به آن جواب بدهد، قطعی قطعی نیست. شماری از آشنایان به نوروساینس - دانش مطالعه اعصاب، گفته‌اند گاهی یک نورون فعالیت می‌کند دیگری جواب نمی‌دهد و نوعی توزیع آماری دارد. یعنی این اتفاق تا حدی تصادفی پیش می‌آید. از این گذشته کیست که اراده آزاد (آزاد از محرک، آزاد از شرایط محیط، آزاد از ساختار فیزیکی و شیمیایی مغز) و مستقل از مغز را بپذیرد. گرچه مغز جدا از خود فرد نیست. مغز ما باید بتواند خود را با دنیای خارج هماهنگ کند - با اطلاعات حسی‌ که از دنیای خارج می‌آید، سیستم عصبی تصمیم‌ را می‌گیرد. مغز من تصمیم گرفته و فکر کرده خودش کرده‌است. مغز که جدا از خود فرد نیست. ذهن از بدن جدا نیست و من فقط مغز من نیست. بعلاوه مگر کسی منکر شده که صاحب اختیار اختیار شبکه مغزی است؟! ساختار از قبل شکل گرفته مغز هم جدا از من نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما انتخاب نکردیم که در کدام قاره و کشور و شهر و روستا به دنیا بیآییم و در چه سده و سال و شهری و با چه طول و عرض جغرافیایی زندگی کنیم.
گویی در قطاری هستیم که ظاهرا خودمان سوار آن شده‌ایم اما لزوما پیچ و تابهای مسیری که می‌رویم و گردباد یا باد و بورانی که در راه خواهد بود یا همسفران خویش را خودمان انتخاب نکردیم و احیاناً تصادف احتمالی که در راه خواهد بود یا نخواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وجود زمین و خواصی که آن را برای حیات زیستی قابل توسعه امکان پذیر کرده، به تعادل و توازن خیلی خیلی ظریف بین «ثابتهای طبیعت» بستگی دارد. یعنی به اختیار و انتخاب ما نیست.
اگر ثابت‌های طبیعت ذره‌ای با هم فرق داشتند، همه چیز، همه چیز بهم می‌خورد و هیچ سیاره‌ای ازجمله زمین به وجود نمی‌آمد و فرایندهای شیمیایی لازم برای حیات صورت نمی‌گرفت. یادمان باشد که ما - ما انسانها - ۹۹/۹۹۹۹ درصد از عمر جهان اصلا وجود نداشتیم که به این موضوعات پی ببریم.
در مقابل ثابت‌ها، مدل چند جهانی ارائه شده و گفته می‌شود بیلیون‌ها بیلیون عالم دیگر داریم. ده بتوان ۵۰۰ و ۱۰۰۰ عالم می‌تواند وجود داشته باشد. بماند که این بیشتر یک فانتزی ریاضی است تا یک مقوله علمی.
ارزش و اهمیت ثابت‌ها و آنچه قانونمندی و نظم می‌شماریم بیشتر از آن است که آن را تنزل دهیم و بگوییم علت اینکه عینک را به این شکل ساختند لابد این است که ما دو تا گوش داریم! بدیهی است که اگر ما دو تا گوش نداشتیم ساخت عینک جوری دیگر بود. جوری دیگری ساخته می‌شد چه بسا مثلاً، کنتاکت لنز (لنزهای تماسی) جای عینک را می‌گرفت.
این جهان درش بی نظمی هم هست اما بی نظمی معنی‌اش نا قانونمندی نیست ضمن اینکه نظم هم همیشه قانونمند نیست. بویژه که قوانین طبیعت با مسامحه تصادفی است. بر اساس قوانین فیزیک کوانتم که بنیادی ترین شاخه آگاهی ما از علم و معرفت است این عالم بی نظم است. بی‌نظمی‌ای که البته قانونمند است و خود نوعی نظم.
برخی به قوانین احتمالات گریز می‌زنند اما احتمالات به معنای بی قانونی و هرج و مرج نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جلو تر اشاره شد که تعمق در مساله جبر و اختیار، ما را به حوزه فیزیک و دنیای شگفت الکترونها نیز می‌کشاند، به اصل عدم قطعیت و اینکه نمی‌شود هم‌زمان سرعت و مکان الکترون یا هر ذرهٔ دیگری با دقت یا قطعیت دلخواه معین شود. بنا بر اصل عدم قطعیت جفت‌های مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمی‌تواند با دقتی دلخواه معلوم گردد.
بنا بر جبر‌گرایی علمی Scientific determinism تصور ساعت گونه از جهان (جهان وابسته به قانون)، تمامی رویدادها دارای علت و اثر می‌باشند و ترکیب دقیقی از آنها در یک زمان خاص باعث تولید یک نتیجهٔ خاص می‌شود.
جبرگرایی، برخلاف سرنوشت‌گرایی یا Fatalism، معمولاً در مقابل اراده آزاد Free Will قرار ندارد. جبرگرایی حلقه‌ای از یک زنجیرهٔ پیوسته و ناگسستنی از رویدادهای پیشین است و لزوما به این معنی نیست که آدمی هیچ تأثیری بر آینده و پیشامدها ندارد.
ما در روابط با یکدیگر خود و دیگران را مختار و مسؤول می‌دانیم و بر مبنای آن عمل می‌کنیم هرچند کم و بیش واقفیم که نه ما و نه دیگران هیچ‌یک «سر بر خود» نیستیم و به معنی واقعی کلمه استقلال عمل نداریم.
ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حمله‌مان از باد باشد دم بدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از نگاه کسی که بقول ریچارد داوکینز یک نوع احساس انیشتینی دارد. قانونمندی‌ها و چرایی – نه چگونگی – چرایی رخدادها قابل تامل است. نگاه چنین کسی به خدا، نوعی ایجاز است. ایجاذ استعاری برای بخش‌های عمیق و رازآلود فیزیک که هنوز کشف حجاب نکرده‌است.
او وقتی به معنی دقیق کلمه خود را بنده خدا – خدای مختار، دارای اختیار و جزیی از این هستی شکفت می‌داند، از حریت برخوردار است. چرا؟ چون باور دارد که از خدا آمده که مختار است پس خود وی نیز بدون اختیار نبوده و نمی‌تواند باشد.
اگر آدمی بر صورت خدا ساخته شده، اگر خلیفه الله است، خدا مختار است و انسان هم اختیار دارد و مجبور مجبور نیست. در عیر اینصورت اختیار قابل اثبات نیست و ما در چنگال نورون‌های مغزی خودمان اسیر و ابیریم که به کدام سو ما را بکشند.
مگر نه این است که در ماتریالیسم، اسیر و مطیع نیروهای مادی و طبیعی هستیم؟ در دل این دترمینیسم مادی و طبیعی، اختیار، بزرگترین مسأله فیلسوفان بوده و هست.
از مشیت‌گرایی و قدری گری کور که بگذریم، همه متفکران روی اختیار و مسئولیت انسان انگشت می‌گذارند.
اگر در قران آمده است
إنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ
اگر کانت می‌گوید «جرات اندیشیدن داشته باش» اگر آندره ژید گفته است «بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه می‌بینی» و خلاصه اگر کارل مارکس می‌گوید «تاریخ بشریت تاریخ تکامل وقفه ناپذیر از قلمرو ضرورت به قلمرو آزادی است» همه جز به معنی برتری اختیار بر جبر نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عرفان و تصوف ما بوی جبر میدهد. رضا به داده بده، وز جبن گره بگشای. که بر من و تو اختیار
چرخ بر هم زنم ار...عالمی دیگر بباید ساخت / اینجا احساس اختیار میکرد / بیا تا...فلک را سقف بشکافیم و طرخ...
/ علیت را فرو کوفتند و به جبر خزیدند
نقش باشد پیش نقاش قلم
دانی در عالی موثر است. من خدا را به تغییر تصمیم ها...
شخصیتش مقهور هیچ شخصیتی نیست خدا
تو او نشوی ولی اگر جهد کنی جایی برسی کز تو، تویی برخیزد
جبر و اختیار
این که فردا این کنم یا آن کنم؟
این دلیل اختیار است ای صنم
و آن پشیمانی که خوردی از بدی
ز اختیار خویش گشتی مهتدی
گر شتربان اشتری را می‌زند
آن شتر قصد زننده می­کند
خشم اشتر نیست با آن چوب او
پس ز مختاری، شتر بردست بو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قایق بادبانی Mignonette
در سال ۱۸۸۴ (۱۲۶۳ خورشیدی)، چهار مرد (سه مَلوان و یک خدمتکار جوان)، از شهر ساوت‌همپتون Southampton (جنوب شرقی انگلستان)، کفش و کلاه کردند تا راهی یک سفر دریایی شده، به استرالیا بروند. بعد از دو ماه گرفتار طوفان شدند و قایق اصلی‌شان آسیب دید و بیشتر ذخیره غذایی‌شان را هم آب بُرد. با مکافات بسیار، قایق‌های اضطراری راه انداختند و به سفر پُرمخاطره خود ادامه دادند. فقط مقداری شلغم و دو کنسرو داشتند اما راه طولانی بود و نمی‌دانستند چه خاکی بر سر کنند! وقتی کفگیرشان به ته دیگ خورد، یکی دو لاک‌پُشت گرفتند و خوردند و چشم چشم کردند بلکه یک کشتی در دریا از راه برسد تا از تنگنا بدرآیند اما انتظار بیهوده بود، فردا و پس فردا هم خبری نشد و تشنگی و گرسنگی طاقت‌شان را طاق کرد. پس از تمام‌شدن آبی که برایشان باقی مانده بود، آن خدمتکار جوان، آب شور و بد مَزهِ دریا را زیاد خورد و سخت بیمار شد و به حال نزار افتاد. اندکی که گذشت، کاپیتان کشتی رو کرد به دو نفر دیگر و یواشکی گفت: این پسره در حال مرگ است و برخلاف ما زن و بچه هم ندارد. می‌خواست چیزی بگه اما حرفش را خورد. کمی بعد گفت گوشت انسان قبلا هم که خورده شده، چطور است حالا که مجبوریم و گرسنگی امان نمی‌دهد، یه کاری کنیم نمیریم.
بعد از کُلّی کلنجار‌رفتن با خودش و آن دو مَلوان، با توافق جمع، چاقوی تیزش را برداشت و گلوی آن پسر جوان را بُرید و تشنگی خودشان را با خون او اندکی فرو نشاندند. سپس قلب و کبدش را خوردند و گوشت او را تکه تکه کرده، گذاشتند برای نوبت‌های بعد. روز بعد یک کشتی که به آلمان می‌رفت از راه رسید و آن سه را نجات داد...
بعداً داستان رو شد و روزنامه‌ها توی بوق کردند. چنانکه گفته شده هر سه، به جُرم آدمخواری، دستگیر و دادگاهی شدند. ملوانان به قضات گفتند ما ناچار شدیم و از روی ضرورت، چنین اتفاقی افتاد. دو نفرشان که مستقیماً در قتل دست داشتند، محکوم به اعدام شدند البته بعداً محکومیت آن‌ها به حبس کاهش یافت. ملوان سوم که گوشت و خون قربانی را خورده بود اما در قتل دست نداشت تخفیف گرفت. این واقعه پائیز سال ۱۸۸۴ روی داد.
حالا، خودمان را جای آن سه ملوان بگذاریم، آیا خون آن جوان را می‌ریختیم و با اصل اضطرار توجیه می‌کردیم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قایق بادبانی Mignonette میگنونت ما را بیاد مسأله تراموا (Trolley problem) «تغییر مسیر قطار» می‌اندازد که از مسائل مهم و البته بحث‌ برانگیز در زمینه‌ی اخلاق و فلسفه‌است.
مساله تراموا یکی از مسائل مشهور مطرح شده در زمینه ی فلسفه ی اخلاق است. شرایط مساله‌ی تراموا طوری طراحی شده که فرد را در معرض انتخاب قرار می‌دهد.... (ادامه دارد)
 

برای ارسال این مطلب به فیس‌بوک، آیکون زیر را کلیک کنید:
facebook


۲۸ مرداد سال ۳۲، مشمول مُرور زمان نمی‌شود

۲۸ مرداد سال ۳۲، مشمول مُرور زمان نمی‌شود

«بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، زنجیرهای گران استعمار بر دست و پای ملت ما هر روز بیشتر و بیشتر پیچیده شد. قراردادهای نفت با کنسرسیوم، ورود در پیمان استعماری بغداد که بعد به سنتو تغییر نام داد، قراردادهای اقتصادی و سیاسی و استعماری متعدد با آمریکا و انگلستان، کاپیتولاسیون جدید و قراردادهائی نظیر آن، روز به روز میهن ما را در جهت وابستگی هر چه بیشتر به غرب به خصوص به آمریکا پیش برد...»

گفتگوی اکونومیست با هنری کیسینجر به مناسبت صد سالگی
A Conversation With Henry Kissinger at 100 Years - 6/15/2023 

گفتگوی اکونومیست با هنری کیسینجر به مناسبت صد سالگی

اواخر آوریل ۲۰۲۳، اکونومیست دو روز از زمان خود (و بالغ بر ۸ ساعت) را صرف گفتگو با هنری کسینجر کرد. درست چند هفته پیش از صدمین سالگرد تولدش، وزیر خارجه سال‌های دور و مشاور امنیت ملی، نگرانی‌های خود را در باب خطرات درگیری‌های قدرت‌های بزرگ مطرح ساخته و راه‌حل‌هایی نیز برای جلوگیری از آنها ارائه داد.

امیرحسین آریان‌پور، منادی آموزش پویا و آموزگار نقد علمی اجتماعی

امیرحسین آریان‌پور، منادی آموزش پویا و آموزگار نقد علمی اجتماعی

دکتر آریانپور در رژیم پیشین هم استبداد را برنمی‌تافت. ازهمین رو، ۱۳۲۹ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، ۱۳۳۵ از مؤسسه علوم اداری دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ از دانش‌سرای عالی، ۱۳۴۴ از سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی دانشکده ادبیات دانشگاه ملی، ۱۳۴۷ از مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، اخراج شد. چرا؟ چون نظام مستبد عصر خود را برنمی‌تافت. بعد از انقلاب هم با دشواری‌های زیادی روبرو شد و نبود و در رادیو و تلویزیون نیز هیچگاه حضور نیافت. عاقبت مرتجعین برایش پاپوش دوختند و سال ۱۳۵۹ بی‌موقع بازنشسته شد و از آن زمان، خلوت‌گزینی اختیار کرد.

جشن‌های باستانی ایران، یادگار نیاکان

جشن‌های باستانی ایران، یادگار نیاکان

بعد از اشاره به جشنهای فروردگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، آمردادگان، شهریورگان، آبانگان، آذرگان، دیگان، دی دادار، بهمنگان، سپندارمذگان، به جشنهای پایان محصول، جشن انگور (شانادر بایرامی) یا جشن خرمن (کوکوله) جشن برداشت انار، عسل، هویج، گل گاوزبان، برنج، جشن برداشت ساقه‌های طلایی گندم، جشن نیلوفر، همچنین به جشن گاهنبار – و نیز به آیین «نو اوستی”، جشن خاوندکار، سیر سور، مهرگان و توسره اشاره می‌شود.

هنر ایران
«یادگار از روزگارانی غبارآلود»

هنر ایران </br> «یادگار از روزگارانی غبارآلود»

برای کندوکاو در تاریخ هنر ایران، باید به دوره پیشا‌تاریخ، دوره تاریخی، دوره میانه و دوران جدید توجه داشت. دوران پیش‌تاریخ شامل سپیده‌دم هنر و تمدن فلات ایران (دوران آغازین)، هنر و تمدن ایلام و در نهایت دوره کوچ بود. که به کوتاهی شرح دادم.
بعد از آن اندکی به هنر و تمدن ماد، هنر و تمدن هخامنشی، هنر و تمدن اشکانی و هنر و تمدن ساسانی پرداختم. اکنون، عصر پسا ساسانی...

معراجنامه ابن ديلاق - ذبیح بهروز

معراجنامه ابن ديلاق - ذبیح بهروز

بعد از اشاره به پژوهشگر، نمایشنامه نویس، و زبانشناس ذبیح بهروز که طنز هم می‌سرود، یکی از آثارش - معراجنامه ابن ديلاق - را که کمتر در دسترس است، ثبت می‌کنم.
از کسانی كه از ذبیح بهروز تاثير گرفته‌اند می‌توان صبحی مهتدی، خان ملك ساساني صادق هدايت، شهيد نورائی، انجوی شيرازی،امام شوشتری، اكبر آزاد و... را نام برد. گفته می‌شود ذبیح بهروز به دكتر مصدق نزدیک بوده است.

گاه‌شُماری ایرانی
گاه‌شُماری، دانشی است که به تعیین و محاسبه زمان می‌پردازد 

گاه‌شُماری ایرانی

«به نام و نیرو و یاری آفریدگار اورمزد و امشاسپندان؛ سروران خوب نیکوکار، و همه ایزدان مینو...» در این بحث به گاه‌شُماری ایرانی اشاره نموده، توجه و تامل دوستان پاکیزه رأی و پاک اندیش را به آن جلب می‌کنم. (منظور از گاه‌شُماری، دانشی است که به تعیین و محاسبه زمان می‌پردازد. سیستم تقسیم زمان به سال‌ها و ماه‌ها و روزها) «گاه‌شُماری» دانشی است که به تعیین و محاسبه زمان می‌پردازد.

آتئیسم؛ Atheism با هیستری ضدمذهبی یکی نیست

آتئیسم؛ Atheism با هیستری ضدمذهبی یکی نیست

در این بحث بعد از توضیح آتئیسم Atheism (خداناباوری)؛ که در جامع‌ترین معنا، نداشتن باور به وجود خدا و خدایان است، به آتئیسم نو می‌پردازم که با نظرات افرادی چون: سام هریس، کریستوفر هیچنز، دنیل دنت، ریچارد داوکینز و نه فقط آنها) بر سر زبانها افتاده‌ است، همچنین به گفت‌و شنود آنان که با عنوان «چهار سوار» The Four Horsemen منتشر شده است. چون در خِلال بحث از پوزیتیویسم منطقی و حلقه وین صحبت می‌شود، به این مورد هم اشاره می‌کنم.

جشن سَده، رَپیتْوین و کمی بیش از آن

جشن سَده، رَپیتْوین و کمی بیش از آن

رَپیتْوین اشاره یه ایزد موکل بخشی از زمان است و «گاه‌ رَپیتوین» بیان‌گر کیفیتی از زمان که می‌توان آن‌ را وضیعت آرمانی نامید. گاه رپیتوین زمانی است که آفرینش مقدس خیر هستی می‌یابد و پیروزی فرجامین آن حاصل می‌شود. جشن سده، با جشن رپیتوین در ارتباط است. «جشن‌ سده»، به پیشواز بازگشت رَپیتوین می‌رود.

ذخیرهٔ خوارزمشاهیِ سیداسماعیل جرجانی
نخستین کتاب به زبان فارسی در طب 

ذخیرهٔ خوارزمشاهیِ سیداسماعیل جرجانی

این بحث در مورد سیداسماعیل-جرجانی، و ذخیره خوارزمشاهی (الذخیره فی الطبمهمترین کتاب او است. ذخیره خوارزمشاهی بر خلاف دیگر کتب پزشکی چون «کامل الصّناعه» مجوسی اهوازی و الحاوی محمّد زکریّای رازی و قانون ابن سینا و... نه زبان عربی، بلکه فارسی بود و آنان که عربی نمی‌دانستند به آسانی توانستند بهره‌مند گردند.

میراث مکتوب نیاکان
این مطلب هنوز آماده نیست 

میراث مکتوب نیاکان

به فرهنگ ایران باستان ارج می‌نهم و یادآوری و بازخوانی آنچه را بن‌مایه هویت خویش می‌دانیم و از دیرباز در زبان و فرهنگ و آیین‌ها و اسطوره‌هایمان تداوم یافته، ضروری می‌دانم. به خاطره جمعی که بویژه از راه تاریخ حماسی و به یُمن زبان فارسی، در کُنهِ ضمیر ما ریشه دارد، تعلق خاطر دارم، و به ایده ایران و استمرار تاریخی و فرهنگی آن اعتقاد دارم، اما... اما، منظورم از برجسته‌کردن میراث مکتوب نیاکان، آریاگرایی‌ و

تُنبان و ابوموسی
سنجاق‌کردنِ جزایر سه‌گانه به قباله امارات!

تُنبان و ابوموسی</br>سنجاق‌کردنِ جزایر سه‌گانه به قباله امارات!

این بحث به مهمترین گزاره‌های مربوط به جزایر ایرانی خلیج فارس می‌پردازد و تامل و توجه شما را به آن جلب می‌کنم. نگارش و تدوین بخش اصلی این بحث به پیش از ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴(۲۵ مهر ۱۴۰۳) برمی‌گردد که اتحادیه اروپا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (متشکل از قطر، عمان، کویت، عربستان سعودی، امارات و بحرین) و ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا بیانیه مشترکی ۵۷ بندی، با یک بند (بخش دی پاراگراف ۴۶) درباره جزایر ایرانی صادر کردند.

شهسواران میدان علم
بوعلی ‌سینا، طبیبِ خِرد

شهسواران میدان علم </br>بوعلی ‌سینا، طبیبِ خِرد

در سالهای گذشته از شهسواران میدان علم گفته و نوشته‌ام که برخی از آنها منتشر شده‌است. ابونصر فارابی، شهاب‌الدین سُهروردی، مُحیى‌الدین اِبْن‌ِعَرَبى‌، ابوحامد محمد غزالی، ابوالفضل بیهقی، محمد بن زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، غیاث الدین جمشید کاشانی، ابن هیثم، محمد بن موسی خوارزمی، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر طوسی، ابوالوفا بوزجانی، ابویوسف الکِندی، گالیله، یوهانس کپلر، نیوتن، آلبرت آینشتاین، استیون هاوکینگ، ادوارد سِیگِن، جان رالز، لئون فوکو (فوکالت)، توماس پین، برتراند راسل، دکارت، رابرت بویل، بیکن، گیلبرت لوییس، هایزنبرگ، شرودینگر، جارلز تونز، الکساندر پوروخوروف، ارنست بلوخ، همچنین دکتر محسن هشترودی، دکتر غلامحسین مصاحب، دکتر علی جوان، پرویز شهریاری و مریم میرزاخانی...
اکنون به ابوعلی سینا می‌پردازم

تِزهایِ آوریل ۱۹۱۷ - راهگشای انقلاب اکتبر

تِزهایِ آوریل ۱۹۱۷ - راهگشای انقلاب اکتبر

این بحث به تزهای آوریل ۱۹۱۷ апрельские тезисы اشاره دارد، نقشه راهی که لنین، پیش گذاشت و گفته می‌شود بدون آن، انقلاب اکتبر به وقوع نمی‌پیوست. ضرورت طرح آن، آشنایی با انقلاب یا کودتایی است که آینده جهان را تغییر داد، بر ادبیات و هنر تاثیر گذاشت و گفتمان تازه‌ای باب کرد.

مُدلِ استانداردِ فیزیک ذرّات، قصه‌ای ناتمام
Standard Model of Particle Physics 

مُدلِ استانداردِ فیزیک ذرّات، قصه‌ای ناتمام

موضوع این بحث «مدل استاندارد ذرات بنیادی» است که از نیمه دوم قرن بیستم بر سر زبان‌ها افتاد و در اواسط دهه ۱۹۷۰، فرمول‌بندی کنونی آن نهایی شد. با کشف کوارک، نوترینو، و بوزون هیگز (که بعداً توضیح خواهم داد)، بر اعتبار مدل استاندارد افزوده‌ شده‌است. از این مدل به دلیل توانایی آن در توضیح نتایج تجربی، گاهی با نام نظریه تقریباً همه‌چیز یاد می‌شود. مدل استاندارد بنوعی مرهون فیزیک‌دان نظری پیتر هیگز Peter Higgs هم هست. او که۲۰ فروردین ۱۴۰۳ (۸ آوریل ۲۰۲۴) درگذشت، پیشنهاددهندهٔ ذره بنیادی بوزون (بوزون هیگز) بود. کشف بوزون هیگز مدل استاندارد را کامل کرد.

جنبش‌های ایرانی در سده‌ٔهای دوم و سوم هجری
از به‌آفریدُ مازیارُ مَزدک، تا سُنبادُ اُستادسیسُ بابک

جنبش‌های ایرانی در سده‌ٔهای دوم و سوم هجری</BR>از به‌آفریدُ مازیارُ مَزدک، تا سُنبادُ اُستادسیسُ بابک

سال‌ها پیش در مقاله و ویدئوی هجوم اعراب به ایران زمین که در یوتیوب و سایت خودم ثبت شده، توضیحاتی داده‌ام. اگر فرصت و تمایل دارید ببینید. هجوم اعراب (یا بهتر بگویم هجوم ساکنان جزیره العرب به ایران) در قرن هفتم میلادی از زمان ابوبکر شروع شد، در دوره عمر به اوج خود رسید و در زمان عثمان به سقوط دولت ساسانی و کشته‌شدن یزدگرد سوم انجامید.

واقعه مسجد گوهرشاد و کمی بیش از آن
این مطلب هنوز کامل نیست 

واقعه مسجد گوهرشاد و کمی بیش از آن

این بحث اشاره کوتاهی است به واقعه مسجد گوهرشاد در ۱۳۱۴. رویداد مزبور، با به توپ بسته‌شدن حَرَم و گنبد امام رضا، توسط قوای روس در سال ۱۲۹۱، هرچند پَر آن مسجد گوهرشاد را نیز گرفت، اشتباه نشود. واقعه مسجد گوهرشاد ربطی به کشف حجاب (یا بهتر بگویم رفع حجاب) نداشت. در لابلای بحث توضیح می‌دهم که ۱۷ دی روز آغاز رفع حجاب زنان ایرانی نیست! و کم نبودند زنان و مردانی که برای دستیابی به حق پوشش زنان تلاش می‌کردند و هزینه دادند، حتی به زندان افتادند

ابوریحان بیرونی، مُورّخ علم، مردم‌شناس و مردم‌نگار

ابوریحان بیرونی، مُورّخ علم، مردم‌شناس و مردم‌نگار

هندسه چیست؟ دانستن اندازه‌ها... و خاصیت صورت‌ها و شکل‌ها که اندر جسم موجود است. جسم چیست؟ آن چیز است که یافته شود به بسودن و قائم بودن به تن خویش و جایگاه خویش پُرکرده دارد و چیزی دیگر... با وی اندر جایگاه او نتواند بودن. سطح جیست؟ جسم ناچار بی‌نهایت نبَوَد به همه سوها، و نهایت او سطح است و سطح طول است و عرض. خط چیست؟ اگر بسیط را نهایت باشد آن نهایت ناچار خطی یاشد و آن خط طولی باشد بی عرض. نقطه چیست؟ چون خط را نهایت باشد، نهایت او نقطه بُوَد و بدانک نقطه را نه طول است و نه عرض و نه عمق. او نهایت همه نهایت‌هاست.
(آثارالباقیه عن القرون الخالیه)

بهار می‌آید هر چند زمستانیان نخواهند

بهار می‌آید هر چند زمستانیان نخواهند

قطره بارانی که بر گل سرخ می‌لغزد، جوانه لجوجی که بر سرما غلبه می‌کند، آوندهای سرکشی که موانع را از سر راه برمی دارند، گیاه مهربانی که از دل خاک سرَک می‌کشد و به آفتاب سلام می‌کند، چشمه جوشانی که دل سنگ را می‌شکافد، همه و همه، در برابر این زندگی که پارس می‌کند و این زمین که خار می‌خلد و این آسمان که بلا می‌ریزد، فریاد بر می‌آورند: بهار می‌آید هر چند زمستانیان نخواهند.

داستانِ اِبْن‌ِعَربى‌، کشف و شهود است

داستانِ اِبْن‌ِعَربى‌، کشف و شهود است

خانم‌ها و آقایان محترم؛ دوستان عزیز و اهل تمیز، از راه دور و با قلبی نزدیک به شما سلام می‌کنم. سلامی پُر از شور و شادی و امید. من پیش‌تر از ابوعلی سینا، ابوحامد محمد غزالی، محمد بن زکریای رازی، عُمَر خیام، ملاصدرا، ابونصر فارابی و شهاب‌الدین سُهرَوَردی گفته و نوشته‌ام که ویدئوها و مقالات مربوط به آن، در یوتیوب و سایت خودم ثبت شده‌است. اکنون به شیخِ اکبر، مُحیى‌الدین اِبْن‌ِعَرَبى‌، ‌(۱۱۶۵ – ۱۲۴۰ میلادی) می‌پردازم.